معرفی کتاب اعجوبه (شگفتی)

جلد کتاب شگفتی، یا اعجوبه

آگوست پسربچه‌ای ده ساله است و تا کلاس پنجم مادرش در خانه به او درس داده است، اما حالا که باید وارد مقطع راهنمایی شود پدر و مادرش پیشنهاد می‌کنند به مدرسه‌ای واقعی برود. سال اول راهنمایی برای همه بچه‌ها سخت است اما برای آگوست از همه سخت‌تر است. نه چون تا به حال مدرسه نرفته و با این محیط غریبه است، چون قیافه آگوست با بقیه متفاوت است. و چهره متفاوتش همه را می‌ترساند و فراری می‌دهد.

مدرسه همیشه می‌تواند جای وحشتناکی باشد و بچه‌ها می‌توانند بی‌نهایت بی‌رحم باشند. آنها دارند نقش بزرگترها را بازی می‌کنند و تا ده سالگی دیگر کاملا یاد گرفته‌اند که از تفاوت‌ها بترسند و تفاوت‌های خودشان را نیز پنهان کنند. تفاوت آگوست اما پنهان‌کردنی نیست. جامعه او را به خاطر متفاوت بودنش پس می‌زند، اما همه فکر نمی‌کنند او هیولایی است که باید در خانه پنهان شود.

شگفتی کتاب برای من در مبارزه هر روزه خود آگوست برای اثبات خودش نیست، شگفتی داستان برایم در پنهان‌نکردن آگوست در پستوست. باید خیلی شجاع باشی که بچه‌ای که چنان زشت است که بچه‌های دیگر فکر می‌کنند ماسک زده را به زمین بازی و بستنی فروشی و اجرای نمایش خواهر بزرگ‌ترش در مدرسه ببری؛ و خانواده آگوست این شجاعت را دارند؛ گرچه از تنها گذاشتنش در این جامعه خشن می‌ترسند، اما خطر می‌کنند و او را به مدرسه می‌فرستند و نتیجه رضایت‌بخش است. سال سختی به همه می‌گذرد اما آدم‌ها کم‌کم یاد می‌گیرند در کنار هم زندگی کنند و تفاوت‌های هم را بپذیرند.

کتاب راوی‌های متفاوتی دارد و ما داستان زندگی آگوست را از دید نزدیکانش می‌خوانیم و با دقیق شدن در زندگی هر کدام از آن‌ها می‌توانیم با هر یک همذات‌پنداری کنیم. همه ما می‌دانیم که اگر بچه‌ای با قیافه‌ای عجیب را ببینیم نباید رو ترش کنیم یا پا به فرار بگذاریم، اما اگر با خودمان صادق باشیم یادمان می‌آید که در گذشته یک بار به ماه‌گرفتگی بزرگ صورت غریبه‌ای خیره شده‌ایم، یا با کنجکاوی به سوختگی دست و پای کسی نگاه کرده‌ایم و یا با دیدن دست‌های به‌غایت کوچک فردی که رشد ناکامل داشته چهره در هم کشیده‌ایم. شاید حتی تفاوت‌های ساده‌تری را هم برنتابیده باشیم؛ شایدم بچه افغانستانی مدرسه را در بازی فوتبال راه نداده باشیم، یا به لکنت زبان همسایه‌مان خندیده باشیم و یا همکلاسی فقیرمان را طرد کرده باشیم.

نه نویسنده و نه آگوست نمی‌خواهند ما را به خاطر رفتارمان سرزنش کنند. آن‌ها می‌دانند در جامعه‌ای که افراد متفاوت همیشه از دیگران جدا شده‌اند جایی برای تمرین و آموختن تفاوت‌ها نیست. با خواندن این کتاب اما شما می‌توانید خودتان را جای آگوست بگذارید، یا جای پدر و مادرش که حامی و نگران او هستند و آگوست را عادی می‌بینند. شما می‌توانید خواهر بزرگتری باشید که علاوه بر مشکلات نوجوانی باید بار قضاوت مردم را نیز بر دوش بکشد و دلش زندگی‌ای عادی و معمولی بخواهد، می‌توانید کسی باشید که انتخاب می‌کند سر ناهار کنار هم‌مدرسه‌ای متفاوتش بنشیند یا همه جا چو بیندازید که زشتی او مسری است و باید از او دوری کرد…

خوبی کتاب داستان همین است؛ فراهم‌کردن تجربه موقعیت‌هایی که ممکن است در زندگی عادی با آن‌ها روبه‌رو شویم و واکنش‌های اشتباهی ازمان سر بزند. اما اگر پیش‌تر این موقعیت‌ها را تمرین کرده باشیم چه؟ من که فکر می‌کنم جامعه‌‌ای که تفاوت‌ها را بپذیرد جامعه زیباتری‌ است و چه خوب می‌شود اگر با خواندن داستان زندگی بچه‌ای متفاوت، که خوب و کامل نوشته شده، بودن در این جامعه را تمرین کنیم.

این کتاب به نام‌های شگفتی، با ترجمه پروین علی‌پور، نشر افق و همچنین اعجوبه، با ترجمه فرح بهبهانی، نشر پیدایش، منتشر شده است و نویسنده‌ی آن آر.جی. پلاچیو است.

نظر ۱

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید