درباره کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»

پُل، ریچارد و اِلدر، لیندا، «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»، ۱۳۹۵، بازنویسی مهدی خسروانی، تهران، نشر نو.

زمانی که این کتاب را می‌خواندم خاطره یک تئاتر دانشجویی برایم تداعی شد که مضمون آن، هجو کلاس‌های درس و دانشگاه بود. در آن اجرا، استاد مدام یک جمله را دیکته می‌کرد و از دانشجوها می‌خواست در دفترهایشان آن بنویسند: «پژوهش، پژوهیدن است». حال حکایت کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه» نیز چنین است. گویی نویسنده تصور کرده است اگر بنویسد: «اندیشیدن است که غایت‌های اندیشیدن را برآورده می‌کند.» (صفحه۲۳) یا «برای آفرینش فرآورده‌های فکری، […]مقتضای این کار این است که این سنجه‌های فکری به نحو سنجیده به کار بروند.» (صفحه ۲۵)، آن وقت لابد توانسته است اصول نقادانه و خلاقانه فکر کردن را به مخاطبین کتابش بیاموزد. فکر می‌کنم ذاتِ نوشتن کتابی به عنوان «راهنمای نقادانه فکر کردن»، حداکثر دستاوردش مشابه همین کتابِ پیش روست: دستورالعمل‌هایی به‌غایت کلی و مبهم که بیشتر آن‌ها این‌همان‌گویی و تکرار است و در پایان هیچ ماحصلی برای خواننده ندارد. بگذریم از این مساله که آوردن مثال‌هایی از زندگی آدم‌های معروف و موفق (مثلاً اینکه داروین چقدر سختکوش بود و با اینکه نمی‌توانست حتی یک خط شعر را -طبق ادعای خودش- بیش از چند روز به خاطر بسپارد، اما بسیار اهل تعمق و تأمل بود) چقدر کار بیمایه و بی‌حاصل و از رونق‌افتاده‌ای است.

مهدی خسروانی، در مجموعه‌ای تحت عنوان راهنمای اندیشه‌ورزان کتبی را ذیل محتوای تفکر نقادانه جمع‌آوری کرده و به ترجمه و بازنویسی آن‌ها پرداخته است اما برای مخاطب مشخص نمی‌شود که لزوم این بازنویسی چه بوده است و نویسنده جز تغییر نام‌های فرنگی به «امین» و «نیما» و امثالهم و فی‌المثل آوردن نام حافظ، چه تعدیل و تغییر دیگری در ساختار کتب ایجاد کرده است. اگرچه این مرورِ مختصر با نگاه به تنها یک کتاب از این مجموعه نوشته شده، اما مساله اصلی همچنان باقیست؛ مفاهیمی تحت عنوان تفکر نقادانه، خلاقانه، اندیشیدن استدلالی و … اگر زمینه‌مند و در بافتی عینی تعریف نشوند و نیز نسبت خود را با چارچوب نظری گسترده‌تر تعریف نکنند، چیزی بیش از واگویه مضامینی کلی و مبهم و تکراری نخواهند بود. در سال‌های اخیر به‌ویژه در مباحث مربوط به تعلیم و تربیت و آموزش، مفاهیم مذکور بیش از پیش مطرح شده است. سوالی که اکنون باید پرسید و بر آن صحه گذاشت این است که چگونه می‌توان در بستر آموزش در ایران، کاربست این مفاهیم و مضامین را پیدا کرد. در واقع چگونه‌ می‌توان به بازتعریف و بازپیکربندی اندیشیدن نقادانه در یک مختصات جغرافیایی ویژه که شرایط سیاسی-اجتماعی-اقتصادی خاص خود را دارد پرداخت.

از معدود نقاط قوت این کتاب، جمع‌آوری تعدادی پرسش است که می‌تواند راهنمای پژوهشگران برای تدوین تحقیقات‌شان باشد.

بخش‌هایی از کتاب

«تفکر نقادانه دانشی است با هدف افزایش توانایی ما در اندیشیدن، استدلال کردن، و نقد کردن.» (صفحه ۵)

«تفکر نقادانه بیش از آنکه به اندیشه‌ها بپردازد، به «اندیشیدن» می‌پردازد و سعی می‌کند کیفیت اندیشیدن ما را ارتقا بخشد.» (همان)

«هم اندیشه سنجش‌گرانه دستاورد فکری است و هم اندیشه خلاقانه. جنبه خلاقانه فرآیند پدید آوردن را راهبری می‌کند و جنبه سنجش‌گرانه، فرایند ارزیابی یا داوری را. هنگامی که به «اندیشیدن»ی با کیفیت بالا مشغولیم، ذهن ما باید همزمان پدید بیاورد و ارزیابی کند؛ هم ایجاد کند و هم درباره فرآورده‌های خودش داوری کند. خلاصه اینکه، برای اندیشیدنِ صحیح، نیروی تخیل و سنجه‌های فکری هر دو لازم است.» (صفحه ۲۱)

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید