اندیشیدن با سینما

نمایی از فیلم «چهارصد ضربه» - اندیشیدن با سینما

«من می‌دونم که خیلی از معلم‌ها چه ارزشی برای شغلشون قائلن. ولی من از روی اجبار یا تصادف نبود که معلم شدم. برای من معلمی شغل محسوب نمیشه. این زندگیه منه. شما میخواین باور کنین، میخواین باور نکنین، ولی من واقعاً به اون افسانه قدیمی که میگه معلم مثل یه شمع باید بسوزه و روشنایی بده، معتقدم»
-نمایش‌نامه آموزگاران، محسن یلفانی

سیده سارا حسینی، حسام ترکمان – برای هرکسی که حداقلی از تجربه معلمی داشته، مجموعه‌ای از پرسش‌های سمج تحمیل می‌شوند و هیچ‌گاه او را رها نمی‌کنند: دانش‌آموز کیست؟ جایگاه معلمی چگونه جایگاهی است؟ فرایند تدریس چگونه فرایندی است؟ «یاد» چیست و یاددهنده و یادگیرنده کیست؟

تأمل درباره پرسش‌هایی از این دست اگر تا انتهای منطقی پیش رود، می‌تواند هر جایگاه مفروض و از پیش‌تعیین‌شده‌ای را به چالش بکشد و متزلزل کند.

جستار اندیشیدن با سینما، که حاصل چندین جلسه گفتگو میان ماست، چیزی نیست جز دعوت همگانی همکارانمان به تفکر؛ با معرفی مجموعه فیلم‌هایی از تاریخ سینما. تفکر در این باره که چگونه می‌توانیم «کلاس»ها، «معلم»ها و «دانش‌آموز»انی از نوع دیگری را تخیل و متحقق کنیم.

نقطه آغاز برای ما سینماست. نقطه آغاز است چرا که بنا داریم در جستارهای بعدی سراغ شعر، نمایش‌نامه و رمان برویم. از سینما آغاز کرده‌ایم چرا که معتقدیم مجموعه‌ای از مهم‌ترین کلیشه‌ها درباره کودکان-دانش‌آموزان اتفاقاً به میان‌جی قدرت بصری سینما به حکمت‌های عامیانه بدل‌شده‌اند.

اما این کلیشه‌ها چیستند؟

به باور ما سه کلیشه تعیین‌کننده اذهان غالب ما معلمان را تسخیر کرده‌اند:

۱. کودکان معصوم‌اند

احتمالاً همه ما کم و بیش با محصولات انبوه سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشناییم. از کلید ابراهیم فروزش تا چکمه محمدعلی طالبی؛ از خانه دوست کجاست عباس کیارستمی تا بچه‌های آسمان مجید مجیدی؛ در این فیلم‌ها با مجموعه تنش‌های دراماتیکی روبروییم که حاصل ندانم‌کاری و یا سبعیت اقتضائات زندگی بزرگترها است و در نهایت با از خودگشتگی کودکان «پاک» حل و فصل می‌شوند. برخلاف این تصویر اگزوتیک، فیلم‌هایی مانند ده ساخته عباس کیارستمی و یا پایان خوش میشائیل هانه‌که نشان می‌دهند که کودکان نه‌تنها معصوم نیستند بلکه اگر اقتضا کند می‌توانند بسیار شیطانی‌تر از هر «بزرگ‌تر»ی عمل‌کنند.

۲. کودکان بی‌مسئولیت‌اند

این کلیشه نیز پیشاپیش رفتاری ذاتی به کودکان نسبت می‌دهد. برخلاف این تصویر ساده‌انگارانه و سطحی، یک اتفاق ساده سهراب شهیدثالث، آلمان سال صفر روبرتو روسلینی و نیز قول برادارن داردن وضعیت اجتماعی تحمل‌ناپذیری را به تصویر کشیده‌اند که تنها با از خودگذشتگی کودکان امکان تاب‌آوری دارد.

۳. معلم و دانش‌آموز دو نیروی متفاوت‌اند

طبق این کلیشه معلمان «دانش» بیشتری دارند و باید بتوانند با مهارت خود در تدریس، به دانش‌آموز یاد دهند.

باور به این کلیشه با یادزدایی‌ها و فراموشی‌های خود از یادمان می‌برند که معلمان چیزی جز تصویر آینده نزدیک دانش‌آموز و دانش‌آموز چیزی جز تصویر گذشته نزدیک معلم نیست.

همچنین «تدریس» هنگامی می‌تواند فرایندی معناددار باشد که معلم و دانش‌آموز هر دو به انسان‌های جدیدی بدل‌شوند. به عبارت دیگر معلم خوب تنها می‌تواند معلمی «نادان» باشد. فیلم کلاس لوران کانته به خوبی نشان‌می‌دهد که برخلاف باور عمومی ما، در بسیاری از تجربه‌های تدریس، این معلم است که یادگیرنده اصلی است.
در انتخاب فیلم‌ها ما جدای از سلیقه شخصی‌مان، چهار معیار تعیین‌کننده را در نظر داشتیم:

دسترسی

فیلم‌هایی برگزیدیم که به سادگی و با جستجویی اولیه در فضای وب در دسترس باشند. علاوه‌براین زیرنویس فارسی برای تمامی فیلم‌ها موجود باشد. از این رو ناچار شدیم فیلم‌هایی چون ماجرای پائول رُنه فِر را کنار بگذاریم. همچنین بسیاری از فیلم‌های برگزیده ما نسخه‌ای با دوبله فارسی هم دارند.

اهمیت

تمام این فیلم‌ها در زمره بهترین‌های تاریخِ سینما هستند.

مضمون

همه فیلم‌ها مضامین اجتماعی سرراست و مشخص و معینی دارند.

جایگاه کودک

در همه این فیلم‌ها پرسوناژ کودک، جایگاهی مرکزی در پیش‌برد روایت دارد.

در دورانی که آموزش رسمی مدارس چنین امکانی را فراهم نمی‌کنند و یا اگر به شکلی نسبی و موقتی امکان‌های محدودی فراهم می‌شود با انیمیشن‌های دست‌چندم آمریکایی و ژاپنی طرفیم، چرا خودمان دست به کار نشویم و تجربه‌های جمعی جدیدی رقم نزنیم؟ چرا ایده‌ها و تجربه‌هایمان از کلاس‌ها و مواجهات متنوع در فضاهای مدارس را به اشتراک نگذاریم؟ به باور ما حلقه‌های فیلمِ چندنفره‌مان می‌توانند امکان‌های تازه‌ای برایمان فراهم کنند تا از تجربه‌های جدید نهراسیم و نیروهای جدیدی خلق کنیم.

-The Kid (1921) Charlie Chaplin.
-Zero for Conduct (1933) Jean Vigo.
-Rome, Open City (1945) Roberto Rossellini.
-Shoeshine (1946) Vittorio De Sica.
-Germany, Year Zero (1948) Roberto Rossellini.
-Bicycle Thieves (1948) Vittorio De Sica.
-Los Olvidados (1952) Luis Buñuel.
-My Uncle (1958) Jacques Tati.
-The 400 Blows (1959) François Truffaut.
-Zazie dans le Métro (1960) Louis Malle.
-Mouchette (1967) Robert Bresson.
-Kes (1969) Ken Loach.
-The Experience (1973) Abbas Kiarostami.
-Amarcord (1973) Federico Fellini.
-A Simple Event (1974) Sohrab Shahid-Saless.
-Cinema Paradiso (1988) Giuseppe Tornatore.
-The Son (2002) Dardenne brothers.
-The Class (2008) Laurent Cantet.
-The Kid with a Bike (2011) Dardenne brothers.
-Happy End (2017) Michael Haneke.

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید