اعتراضات دانش‌آموزی رویارویی با گفتمان انضباطی مدرسه

بازنشر از وب‌سایت انجمن یاری کودکان در معرض خطر

پیش و پس از انقلاب ۵۷ همواره نظام آموزشی و مدرسه متأثر از رویکرد ایدئولوژیک حاکمیت بوده است؛ چنان‌که با برآمدن حکومت پهلوی و متأثر از ایدئولوژی ملت‌سازی، نظام آموزشی و مدرسه متأثر از گفتمان هویت ملی با تأکید بر باستان‌گرایی است. بعد از انقلاب ۵۷ و به دنبال انقلاب فرهنگی نیز متأثر از ایدئولوژی اسلام سیاسی شاهد شکل‌گیری یک گفتمان دینی-پرورشی در دهه ۶۰ در مدارس هستیم. اما این گفتمان‌ها (هویت ملی-باستانی پهلوی و دینی-پرورشی جمهوری اسلامی) در طول عمر حکومت‌ها دچار فرازوفرود شده‌اند و گاه جایگاه و موقعیت مسلط خود را از دست‌ داده‌اند. به‌عنوان نمونه امروز در مدارس، ارزش‌های حاکم در بین معلمان و دانش‌آموزان اصلاً با ارزش‌های پرورشی حاکم در دهه ۶۰ تشابه و همخوانی ندارد. اگرچه نظام آموزشی می‌کوشد در قالب بخشنامه و آیین‌نامه‌های مختلف نشان دهد که آن گفتمان همچنان زنده و پویاست اما سبک زندگی دانش‌آموزان و معلمان و مواجهه آنان با ارزش‌های ایدئولوژیک نشان می‌دهد که این گفتمان افول کرده است.

اما موضوع موردبحث در این یادداشت پرداختن به گفتمان انضباط است. وجهی دیگر از کارکرد مدرسه برای مدیریت و سرکوب، که نه‌تنها افول نیافته بلکه از بدو شکل‌گیری آموزش نوین به‌عنوان یک گفتمان غالب در مدرسه در جریان بوده است و به اشکال مختلف خود را بازتولید نموده است. نظم و انضباطی که توسط آن جسم و روان کودکان با هدف کنترل و هدایت به انقیاد در می‌آید کارکرد چندوجهی دارد. در گام اول رام کردن کودکان هدفی است که این گفتمان دنبال می‌کند تا آنان را به صورتی واحد و یک ‌شکل درآورد تا در آنان ظرفیت مناسب برای پذیرش سایر ابعاد ایدئولوژیک به وجود بیاورد. برای این منظور دانش‌آموز نمونه و موفق کسی است که بیش از سایر دانش‌آموزان به این مناسبات تن دهد و بیش از بقیه با روند حاکم همراهی نماید. این کنترل و نظم از نوع پوشش تا نحوه نشستن در کلاس و امتحان دادن را شامل می‌شود. در مورد دختران دانش‌آموز تحمیل پوشش اجباری و خاص جز برنامه اصلی مدرسه است و پسران باید مو و مدل لباس خود را با الگوهای از پیش تعیین‌شده هماهنگ نمایند در غیر این صورت مدرسه به اشکال مختلف کودکان خاطی از نظم مسلط را مجازات می‌کند.

تنبیه بدنی فیزیکی عریان‌ترین و خشن‌ترین روش برای سرکوب و نظم‌پذیری کودکان است که هنوز در بسیاری از مناطق و مدارس به‌صورت آشکار ادامه دارد. اما درجاهایی که به‌واسطه آگاهی برخی معلمان/والدین/دانش‌آموزان تنبیه بدنی وجود ندارد نمره انضباطی یکی دیگر ابزار کنترل دانش‌آموزان است که می‌تواند برای دانش‌آموزان نگرانی به وجود آورد. اما شاید یکی از شاخص‌ترین وسیله کنترل و نظم‌پذیری کودکان حضور آنان در مراسم‌های رسمی و اجباری از مراسم صبحگاه تا مراسم‌های ایدئولوژیک است. به‌خصوص اینکه برخی از مدیران و معاونان هر نوع رفتار دانش‌آموزان با سلیقه آنان را توهین به ساحت علم و دانش و بزرگ‌تر می‌دانند و می‌کوشند به ‌صورت جزئی و سلیقه‌ای بر رفتار دانش‌آموزان کنترل داشته باشند. جلوگیری از تقلب و برگزاری امتحانات تحت تدابیر شدید که در دستورالعمل‌ها به مدارس ابلاغ می‌گردد نشان رویکردی است که دانش‌آموز را مجرم و بزهکار می‌داند و می‌کوشد قدرت خود را به رخ کشد.

دانش‌آموزی که در چنین دستگاه انضباطی پرورش می‌یابد و به انقیاد درمی‌آید نه‌تنها خلاق و مستقل نخواهد بود بلکه رسماً و در فردای دوران مدرسه و در جامعه به یک عنصر منفعل تبدیل می‌گردد که در جامعه و محیط کار قادر نیست از حقوق خود دفاع کند و این همان کارکردی است که از مدرسه در ساختار ایدئولوژیک و سرمایه‌سالار انتظار می‌رود. در مدرسه است که مناسبات نظام مسلط عادی‌سازی می‌گردد و به دانش‌آموز یاد داده می‌شود که هیچ راه جایگزینی برای زیست بهتر جز چیزی که نظام مسلط تعیین کرده است وجود ندارد. کودکان بعد از کنترل‌های نهاد خانواده در مدرسه است که بی‌آینده می‌شوند و تحت گفتمان نظم و انضباط یاد می‌گیرند به فرمان‌ها و دستورهای بالادستی‌ها اعتراض نکنند چرا که با برچسب دانش‌آموز بد، شرور، بی‌انضباط، خاطی و … روبرو می‌شوند.

هر معلمی که با نگاهی انتقادی به کارکرد مدرسه و نظام آموزشی نگاه کند به ‌راحتی می‌تواند اشکالی از سرکوب مبتنی بر گفتمان نظم و انضباط را تشخیص دهد و در برابر تجربه نشان داده است که چگونه برخی از دانش‌آموزان تن به انقیاد نمی‌دهند و در برابر سرکوب مقاومت می‌کنند یا نظم و قوانین را دور می‌زنند. از همین رو عقب‌نشینی نکردن از شاخص‌های نظم و انضباط برای نظام حاکم در مدرسه اهمیت به سزایی دارد و هر نوع مقاومت و حتی پرسشگری در چرایی وضعیت موجود به‌شدت سرکوب می‌گردد.

این سلطه و اعمال نظم بر کودکان تنها مختص زمانی نیست که دانش‌آموزان در مدرسه هستند بلکه همواره سایه معلم و قوانین مدرسه همراه کودکان است. به‌خصوص در خانواده‌هایی که مدرسه و آموزش به شکل را موجود موجب رشد و بالندگی فرزندان خود می‌دانند. فقط کافی است مروری به حافظه خود نماییم تا به یادآوریم چند بار این جملات را در موقعیت‌های مختلف شنیده‌ایم که والدین خطاب به کودکان می‌گویند «اگر غذاتو نخوری به معلمت میگم یا اگر اون لباس رو بپوشی فردا میام مدرست یا …».

در دوران همه‌گیری کرونا و با وجوداینکه دانش‌آموزان در مدرسه حضور ندارند همچنان شاهد اعمال نظم و انضباط بر کودکان هستیم روزانه اخبار مختلفی از نحوه کنترل کودکان به گوش می‌رسد. در این موارد همچنان تلاش برای کنترل روی بدن دختران ادامه دارد. این اعمال نظم از تعیین نوع پروفایل دانش‌آموزان، به خصوص دختران، شروع و برخی ناظمان در فضای مجازی حتی ناخن دختران را کنترل می‌کنند و یا می‌کوشند بر نحوه نشستن و پوشیدن لباس دانش‌آموزان دختر و پسر اعمال نظم نمایند که البته همواره شاهد مقاومت از سوی دانش‌آموزان بوده‌ایم.

با این رویکرد به نظم و انضباط و میل وافر به سلطه مدرسه در همه ابعاد است که اینک یکی از اصلی‌ترین چالش‌های آموزش مجازی رقم خورده است. گفتمان انضباطی که دانش‌آموز را متقلب و خاطی فرض می‌کند با تمام کاستی‌های آموزش مجازی و اپلیکیشن شاد و درحالی‌که روزانه شاهد مرگ چند صد نفر هستیم حاضر نیست یک گام عقب‌نشینی نماید و فقط به برگزاری امتحانات حضوری برای پایه‌های نهم و دوازدهم رضایت می‌دهد. تصمیمی که دانش‌آموزان معترض را در ده‌ها شهر طی دو هفته گذشته به خیابان و تجمع در مقابل ادارات آموزش‌وپرورش کشانده است. به نظر می‌رسد کسانی که چنین دیدگاه انضباطی را نمایندگی می‌کنند، امتحانات را در تاریخ معین برگزار می‌کنند. هرچند می‌کوشند با چند دستورالعمل و پروتکل نشان دهند شرایط امنی برای امتحانات فراهم نموده‌اند اما به‌هیچ‌وجه در مقابل این اعتراضات عقب‌نشینی نخواهند کرد چراکه عقب‌نشینی به معنای ایجاد شکاف و گسست در گفتمان مسلط است. گفتمانی که کارکرد چندبعدی برای نظام آموزشی دارد.

اما این تنها یک وجه قضیه است وجه مهم‌تر و البته رهایی‌بخش قضیه مربوط به تجربه دانش‌آموزان است. دانش‌آموزانی که این‌گونه در شبکه‌های مجازی همدیگر را پیداکرده و به صورت متشکل اعتراض نمودند نشان دادند که هژمونی نظم و انضباط مدرسه را به رسمیت نمی‌شناسند و در برابر آن مقاومت می‌کنند. این شکل از کنشگری دانش‌آموزان که در مقیاس جغرافیایی و جمعیتی نظیر ندارد و می‌تواند امیدبخش باشد. به‌خصوص آنکه در هفته اول با برخوردهای پلیسی این مطالبه‌گری متوقف نشد و در کنار دانش‌آموزان طیفی از معلمان از جمله تشکل‌های صنفی مستقل فرهنگیان با آن‌ها همدلی کردند و خشونت‌ها را محکوم نمودند. این دانش‌آموزان مستقل از اینکه این نوع برنامه‌ریزی غیرمسئولانه چه تأثیری در سرنوشت تحصیلی و زندگی آنان دارد تجربه‌ای را به دست آورده‌اند و در کنشگری خود چیزی یاد گرفته‌اند که مدرسه قرار بود هرگز به آنان آموزش ندهد.

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید