سید علی میری، فارغالتحصیل علومِ انسانی – هنگام انتخاب گرایش و رشته تحصیلی در مقطع دوم متوسطه، اگر بنا بر استانداردهای نظام آموزشی، در رشتههای علوم تجربی یا ریاضی پذیرفته شده باشید، در قدم اول پذیرفته اجتماعید. اما اگر برحسب اتفاق، بدشانسی یا دلایل متعددی که دانشآموزانِ دیگر رشتهها دارند، پذیرفته علوم انسانی یا فنی و حرفهای باشید، بایستی تا پایان زمان تحصیل، در طبقه فرودستِ آموزشِ کشور قرار بگیرید.
گویا این مسئله، به یک قانون تبدیل شده است، که اجرایی شدنِ آن را ابتدا در خانواده و سپس در مدرسه شاهد خواهید بود. ملموسترین بازخورد، خودداری خانواده از گفتنِ گرایش تحصیلی شما به سایرین و یا گفتنِ آن همراه با مقدمهچینیها و گاهی دروغهای متعدد است؛ این موضوع آنقدر ادامه پیدا میکند تا شما که چه با اکراه و چه به دلخواه وارد این رشته شدهاید نیز باورتان شود که بارِ علمی کمتری نسبت به مُحصلان تجربی یا ریاضی دارید.
سپس همین رویکرد را در مدرسه میبینید؛ اصرار بر اینکه درسهای علوم انسانی، صرفا «حفظی» و برای «بازپس دادن» است و تاکید بر تفاوت فاحشی که بین شما و دانشآموزان دیگر رشتهها وجود دارد، که گاه حتی جنبه کینهتوزی نیز پیدا میکند. شخصا شاهد بودم در مدرسه تیزهوشانِ یک شهرستان، مدیرِ دبیرستان از پذیرش و ایجاد کلاسی برای رشته انسانی امتناع ورزیده بود. به همین دلیل، گمان میبرم که شاید این تفاوت در اسناد بالادستیِ آموزشی ذکر شده باشد، وگرنه دلیلی منطقی برای این عمل پیدا نمیشود.
در وهله بعد، شما این تفاوت را در مدرسانِ خود احساس خواهید کرد. بدینصورت که بعضی از ایشان از محدوده کتاب فراتر نرفته و به تدریسِ صرف و گرفتن امتحان از کتاب اکتفا میکنند و مباحثه و تحقیق و تحلیل را که از بخشهای اساسیِ علوم انسانیست نادیده میگیرند.
حالا اتمام تحصیل خود را تصور کنید. طبق سرنوشتِ اکثر دانشآموزان انسانی شما فارغالتحصیل شدهاید، در حالی که از اواخر کلاس ششم تا اتمامِ متوسطه اول با بمبارانِ فکری مبنی بر اینکه تجربی و ریاضی فرشتگان زمینی و رشتههای دیگر طردشدگان هستند مواجه بودهاید. طبق روال کنکور را از سر میگذرانید و مدرکی میگیرید و تمام… میشوید خروجیای غیر از رشتههای سوگلی در نظام آموزشی.
چه باید کرد؟
اولین موردی که شایسته نقد است نهادی به نام خانواده است. تغییرِ این سلطه فکری که رشته تجربی و ریاضی به معنایِ بهره هوشیِ بالاتر نسبت به سایرین نیست از مواردیست که باید در میان والدین اصلاح شود.
مورد بعدی نظام آموزشیست که تمام تمرکز خود را بر روی دفن کردن دانشآموزان لابهلای تستها و تشدیدِ تبعیض میانِ محصلان گذاشته است و تصمیم دارد جایِ انسان، رباتهایی سختکوش و بدون پرسش تحویل جامعه دهد. اصلاح این نظام آموزشی تغییری گسترده در زمینه پرورش را طلب میکند و نیازمند توجه دولت و سیستمِ سیاسی و اداری کشور است.
در پایان این یادداشت بهعنوان یک فارغالتحصیلِ شایق به رشته علوم انسانی به شما دانشآموزان توصیه میکنم که روش و گرایشِ تحصیل خود را نه بر اساس مصلحتاندیشیِ حال و اعمال دیگر دوستان بلکه بر اساس علایق و استعدادهای خود انتخاب کنید. چرا که در غیر این صورت سرنوشت و شاید کمالِ انسانیِ خود را به بازی گرفتهاید.