پایه دوازدهم – وقتی سخن از مدارس و آموزش و پرورش به میان میآید، مشکلات قابل بحث زیادی وجود دارند که از نظر من یکی از مهمترین موضوعاتی که کمتر درباره آن صحبت شده، محتوای آموزشی کتابهای درسی است.
از همان دوران ابتدایی در مدارس ما وقتی تحصیل و علم تنها با پزشک و مهندسشدن تعریف میشود و حتی در علوم انسانی هم تنها وکیل و قاضیشدن ارزشمند است، بدیهی است که موسیقی، سینما، هنر، ادبیات و فلسفه و تاریخ در مدارس هیچ جایی ندارند. از همان ابتدا ما تنها از ریاضی و علوم تغذیه کردهایم و ریشههای وجودمان از هنر و خلاقیت خشک شده است.
گاهی شیرینترین درسها هم در مدارس به تلخی هرچه تمامتر تدریس میشوند. دروسی مثل ریاضی بدون ذرهای خلاقیت و تنها طوطیوار و بهصورت فرمولنویسی و دروس علوم پایه بدون بستری مناسب برای انجام آزمایشهای خلاقانه و مشاهده پدیدهها تدریس میشوند.
هرچند در نظام آموزشی جدید با افزودن کتابهایی مثل تفکر و سواد رسانه، هویت اجتماعی و مدیریت خانواده تلاشهایی درجهت خلاقانهتر کردن کتب درسی و فراگیری مطالب دیگر شده است، اما هریک از این کتابها مشکلات زیاد خود را دارند.
در ابتدا بیشترین مشکل آموزشی این کتابها این است که در سالهای دبیرستان و به خصوص سال آخر در برنامه درسی قرار گرفتهاند؛ وقتی که همه دانشآموزان در جو و فشار کنکور هستند و عملا هیچ وقت و توجهی برای این دست کتابها ندارند. برای مثال کتابهای هویت اجتماعی مدیریت خانواده و سلامت و بهداشت که درسال دوازدهم تدریس میشوند بهگونهایست که دانشآموزان از الان تنها غصه امتحان نهاییبودن آنها را میخورند؛ چرا که حجم مطالب زیاد و شاید محتوای آنها در این سال کاملا غیر مفید باشد.
درسی مثل آزمایشگاه که روش خوبی برای یادگیری مطالب علمی در فضای مشاهده و آزمایش است، اما باز تکرار همان روشهای قدیمی است و کمترین علاقهای در دانشآموزان ایجاد نمیکند. همچنین بهخاطر نبود امکانات مناسب و دبیر مربوطه، بیشتر خود معلم آزمایشها را انجام میهد و دانشآموزان در بسیاری از مواقع تنها در حال نکته نوشتن هستند.
کتاب مدیریت خانواده که در دو بخش دختران و پسران طراحی شده و به مسائلی از قبیل ازدواج میپردازد، اصلا در حد و اندازه یک کتاب درسی به نظر نمیرسد. البته منکر این نمیشویم که باید درباره مسائلی مثل ازدواج و خانواده در مدارس سخن گفت چرا که بخش مهمی از زندگی هستند. اما وقتی درکتاب عینا جملههایی مثل «فرصت تحصیل همیشه هست اما فرصت طلایی ازدواج نه!» آورده شده و برخی کلیشههای جنسیتی مطرح شده، تنها با خواندن چند صفحه از آن، مشخص میشود که این کتاب تنها سعی در القای برخی مفاهیم دارد و اصلا به این مسائل روانشناسانه و منطقی نگاه نکرده و از افراد متخصص در این رشته، برای تدریس آن استفاده نشده است.
درمقابل کتابی مثل تفکر و سواد رسانهای از نظر من ایده خوبی داشته که مسائلی مثل ابعاد یک محتوا و روشهای تبلیغاتی و تاثیرات رسانه را بیان کرده و میتوانست کتاب مفیدی باشد، اگر مثل همیشه یک درس تئوری نبود. برای مثال درکلاس ما بچهها این درس را کنفرانس میدادند درحالی که برای این کتاب بهترین روش آموزش تنها دیدن فیلم و نقد و بررسی و مباحثه است.
درآخر باید بگویم که هریک از این کتابها تنها زمانی مفید واقع میشوند که جهتگیریهای فکری و عقیدتی خاص در تالیف آنها وجود نداشته باشد و یا اگر مطالب خوبی هم دارند از دبیران پرورشیافته مربوط به همان مفاهیم استفاده شود. همچنین مثل سایر دروس ارزشیابی نشوند تا ما برای آنها مثل ریاضی و فیزیک نگران نمره نباشیم؛ بلکه با دید یک کتاب غیردرسی و با روشهایی خلاقانه، تنها ذهن خود را به چالش بکشیم و بحث و تبادل اطلاعات رخ دهد.
در درس ادبیات و زبان فارسی نیز مشکلات زیادی وجود دارد. درسی که با ذوق سرشار توانایی آن را دارد که در روح هر فردی نفوذ کند و تاثیرگذار باشد، در مدارس ما بهطور کلی تهی از روح و زیبایی شدهاست. درنسلی که با گسترش روزبهروز اینترنت و شبکههای اجتماعی استفاده صحیح از زبان فارسی و سطح مطالعه کمرنگ و کمرنگتر شده، مدارس نه تنها بستری برای علاقهمندی و یادگیری صحیح زبان فارسی نیستند، بلکه نسبت به سالهای قبل و نظام آموزشی قدیم هم افت بیشتری داشتهاند؛ تا جایی که خیلی از دانشآموزان از ادبیات بیزارند و مخصوصا در رشتههای تجربی و ریاضی یادگیری آن را بیهوده میدانند.
در کتاب درسی ادبیات نوشتههای نیمایوشیج، غلامحسین ساعدی، بزرگ علوی حذف شده و امثال رضا امیرخانی، معصومه آباد، فاضل نظری، کامور بخشایش و امیریاسفندقه جایگزین شدهاند؛ نویسندگانی که شاید نقش آنچنان موثری در تاریخ ادبیات فارسی ما نداشتهاند یا جریان ساز نبودهاند، اما چون تنها از یک طیف خاص سیاسی هستند به کتابهای درسی راه پیدا کردهاند. برخوردهای سلیقهای و سیاسی و نهادینه کردن ارزشهای خاص، باعث بیاعتباری این کتابها و عدم علاقمندی دانش آموزان و آشنا نشدن با نویسندگان خوب شده است.
وقتی در دفاع از این حذفیات میگویند نیاز داشتیم حججی را مطرح کنیم و این بر حافظ و سعدی اولویت داشت (اینجا+) دیگر جایی برای بحث در این باره نمیماند. هرچند حتی همان غزلیات حافظ و سعدی و اشعار مولانا هم تنها بهصورت کسلکننده و در چند خط معنیای که معلم میگوید و حفظ آثار نویسندگان خلاصه شده است. ای کاش حداقل دبیران فارغ از این جو به معرفی آثار خوب ادبی میپرداختند. هرچند وقتی ساعات درسی بسیاری از درسها حتی آمادگی دفاعی هم گاهی از ادبیات بیشتر است، آنها نیز وقت چندانی ندارند و تنها زمانی دبیر خوب شناخته میشوند که نکات کنکوری و تستی بیشتری بگویند.
آری ما ۱۸سالههایی هستیم که امسال آخرین سال تحصیلی ماست و هریک میتوانیم رای بدهیم و به دانشگاه برویم و این بدان معناست که در مسائل سیاسی کشورمان حق نظر دادن و تصمیمگیری داریم؛ درحالیکه کوچکترین درک و سواد سیاسی، فرهنگی یا هنری را فرا نگرفتهایم وحتی بسیاری از بدیهیات راهم نمیدانیم و غرق در حاشیهایم.
وقتی ارزش علم و تحصیلی که فرا میگیریم با درآمدی که از آن کسب میکنیم سنجیده میشود و مدرسه در نگاه همه تنها جایی برای رسیدن به شغل و کسیشدن است، یادگیری مشتی چیزهای بیهوده از فلسفه و پرسشگری مهمتر است. جایی که همه از کتابخوانی گریزاناند و مطالعه کتاب غیردرسی وقت هدر دادن به حساب میآید.
جوانانی بدون دغدغه و مطالعه و سطحینگر حاصل ۱۲ سال تحصیل ما بوده است. شاید چندین سال دیگر هم درس بخوانیم اما بهجز عدهای اندک هیچکدام مهندس و دکتر واقعی نمیشویم و شاید هیچگاه هم ندانیم که واقعا چه میخواهیم و چه استعدادهایی داریم؛ بلکه تنها سرخورده، مایوس و تنبل میشویم.
از چنین نظام آموزشی که کاملا بیتوجه به علوم انسانی و اجتماعی است نباید انتظار رشد و تربیت افرادی قانونمند، جامعهای سالم و با نظم داشت؛ بلکه باید انتظار کسانی را داشت که موسیقی سطح پایین پاپ امروزی را به آثار خوب، رحمان-۱۴۰۰ها و مطربها و نوشتههای فلان سلبریتی و اینفلوئنسر را به آثار شهید ثالث و بیضایی و شاهنامه و مثنوی ترجیح دهد. کسانی که در لجنزار ابتذال و باتلاق کنکور و فرمول غرق شدهایم و هرچه بیشتر دست و پا میزنیم بیشتر فرو میرویم.
سیستم آموزشی همیشه تحت تاثیر سیاستهای نظام کشور بوده و خواهد بود. برای همینه که کتابهای درسی طوری طراحی شده که مورد قبول باورهای مذهبی، ارزشها و هنجارهای اجتماعی باشه، نه چیزی بیشتر.
ما باید با آگاهی بر این وضعیت و هدفِ آموزش، خودمون به دنبالِ جواب سوالهامون باشیم، جستوجو کنیم، یاد بگیریم، به محتویات کتابهای درسی اعتماد نکنیم و خودمون رو محدود نکنیم.