سهراب، معصومه و مافی، یحیی (۱۳۹۳)، «تجربههای مدرسهداری»، تهران، انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان.
کتاب تجربههای مدرسهداری، شرح گفتههای مدیران مدرسهی مهران درخصوص تجارب دوران مدیریت خود در فاصلهی سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۸ است. معصومه سهراب و یحیی مافی ابتدا در سال ۱۳۳۲، کودکستان مهران را تأسیس کردند. دو سال بعد آنها اقدام به گشایش دبستان مهران نمودند و در سالهای بعد نیز دبیرستان و راهنمایی را به مجموعه افزودند (هرچند ادارهی دبیرستان یا همان متوسطهی دوم مدت زمان زیادی به طول نینجامید و مدرسه به دو دورهی دبستان و راهنمایی اختصاص یافت). مدرسه مهران در سال ۱۳۵۸ از صاحبانش گرفته میشود (احتمالاً در زمره مصادرههای انقلابی) و البته در کتاب هیچ توضیحی در خصوص علت این اتفاق ارائه نمیشود. این مدرسه که جزو معدود مدارس غیرانتفاعی آن زمان تهران بوده، در بسیاری از موارد نقش پیشگامی را بر عهده داشته است. به گواه کتاب، مسئولین مدرسه تلاش داشتند تا روانشناسی کودک را وارد شیوه کارشان کنند و در مدرسه از اصول و مبانی جدید آموزشی بهره گیرند؛ مسیری که نهتنها نزد جامعه ناشناخته بود بلکه برای خود مؤسسان نیز تازگی و ابهام داشت. بنا بر قول یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن پژوهشهای آموزشی، در مدرسه مهران «تأسیس کتابخانه در مدرسه به شیوهای مشارکتی، ایجاد انگیزه کتابخوانی، عادت به کتابخوانی در دانشآموزان، تشویق دانشآموزان به کار گروهی و مشارکتی، استفاده از افکار و تواناییهای دانشآموزان و والدین آنها در تدوین برنامههای آموزشی، و مهمتر از همه، توجه به «نقش هنر در آموزش» و … به تقریب برای نخستین بار در ایران تجربه میشد1».
مافی و سهراب که بعدها در هیئت موسسین شورای کتاب کودک، فرهنگنامه کودکان و نوجوانان و انجمن پژوهشهای آموزشی نیز قرار گرفتند؛ در این کتاب با دقت و حوصله به شرح فعالیتهای آموزشی و پرورشی مدرسه مهران در طی ۲۶ سال فعالیتش میپردازند. متن کتاب با اسناد متعددی شامل فرمها، پلیکپیها، برگههای امتحانی، نمونه سوالات و … همراه شده است. همچنین با در نظر گرفتن زمان تدارک این اسناد و ارزش تاریخی آنها، خواندن این کتاب میتواند برای تمام دستاندرکاران آموزش عمومی جالب توجه و حائز نکات مفیدی باشد.
کتاب اما خالی از ایراد نیست. این نکته بیش از همه توجه کسانی را جلب خواهد کرد که خودْ هماکنون درگیر کار آموزشی در مدارس هستند. مهمترین ایراد آن به نوع رویکرد مصاحبهشوندگان در بازخوانی فعالیتهای دوره کاریشان باز میگردد. مصاحبه در دهه هفتاد شمسی گرفته شده، یعنی حداقل دوازده سال پس از اتمام کار در مدرسه. مصاحبهشوندگان اما بدون هیچگونه خودانتقادی و یا تأملی در شیوه کار خود صرفاً به نقل تجارب و تحسین کار خود پرداختهاند. انگار خواننده باید پیشاپیش بپذیرد که مدرسه مهران یکی از موفقیتآمیزترین و بهترین مدارس تهران بوده، دانشآموزان و اولیای ایشان همواره به عضوِ مدرسه مهران بودن افتخار کردهاند و همه چیز -با توجه به شرایط زمانه- به بهترین نحو انجام گرفته است. اگر هم ایرادی وجود دارد نه متوجه ساختار یا خط مشی مدرسه که بیشتر ناشی از خطای فردی دانشآموز یا معلم بهخصوصی است که با او نیز برخورد صورت گرفتهاست (در یکی از اسناد مدرسه گفته میشود که «دو نفر از دانشآموزانی که بیم تأثیر سوء رفتارشان به سایرین میرفت، با موافقت والدین از این دبستان منتقل کردیم.»2).
عمده مطالب کتاب به دبستان (و مهد کودک) اختصاص پیدا کرده و تنها در صفحات اندکی به آموزش در مقاطع راهنمایی و دبیرستان پرداخته شده است. به طور کلی آنچه نویسندگان تجربههای مدرسهداری به آن اذعان داشتهاند، در دوره کنونیای که در آن به سر میبریم، میتواند محل ایراد بسیار باشد. احتمالاً عده کثیری از آموزشگران، امروزه خود را با رویکردهای آموزشی مدرسه مهران در تضاد و تعارض ببینند. به عنوان مثال آنچه در کتاب تحت عنوان «تنبیه بهجا» آمده، تأکید عمده بر ارزیابیهای کمّی و عدم استفاده از روشهای کیفی برای ارزیابی، برخی مفاد مندرج در آییننامه مدرسه3، مخالفت با طرح آموزش رایگان مصوّب در دولت آن زمان (مدیران مدرسه علت مخالفت خود را اینگونه بیان کردند که اجرای این طرح در حد شعار باقی میماند و مثمر ثمر نخواهد بود)، برخی شروط استخدام معلم4، تأکید بر تکلیف دادن در ایام نوروز و تابستان و … میتواند محل نزاع باشد. یا در صفحات دیگری مشاهده میکنیم که از استعاره ماشین یا کارخانه برای مدرسه و جامعه استفاده شدهاست. کودکان همچون مواد اولیه این کارخانهاند که باید روی آنها کار انجام گیرد، نیز باید دانشآموزان نافرمان را به کار کشید و … . چنین تعابیری امروزه بسیار زیر سوال رفتهاند. اصولاً در آموزش رهاییبخش یادگیری امری دوطرفه است و دانشآموز بهمثابه درگاه ورود اطلاعات صرف در نظر گرفته نمیشود. استاد همزمان با شاگرد میآموزد. قرار نیست در مدرسه ما شاگردان را به سلاح دانش مجهز کنیم و او را «ساخته و پرداخته» کنیم، بلکه بنا بر این است که مفهوم برابری را به او بیاموزیم.
تجربههای مدرسهداری در یک زمینه البته بسیار حائز اهمیت و شایان توجه است؛ آن هم برشمردن طرق جلب مشارکت و همراهی والدین در اداره مدرسه که به نظر میرسد توانسته بخش زیادی از تنشهای میان اولیا و مدرسه و نیز تعارضاتی که در الگوهای آموزشی خانه و مدرسه وجود دارد را کاهش دهد. در مدرسه مهران از والدین برای همراهی دانشآموزان در گردشهای علمی، کتابخوانی در ساعت انشا، برگزار مراسمها و جشنها و امثالهم دعوت به عمل آمده است. در این پیوندها سه نمونه از فرمهایی که برای جلب همکاری والدین دانشآموزان مدرسه مهران استفاده شده است را قرار میدهیم:
فرم همکاری داوطلبانه اولیاء با مدرسه
پرسشنامه همکاری داوطلبانه اولیاء با مدرسه
نظرخواهی از همکاران درباره همکاری والدین
- نقل قول از مصطفی کریمی
- صفحه ۹۱
- به طور مثال میتوان به این بند از آییننامه مدرسه مهران (۱۳۳۴) اشاره کرد: دانشآموزان حق شرکت در هیچ نوع اجتماعاتی را ندارند، و در محیط آموزشگاه، گفتوگو در مسائل سیاسی و هر نوع موضوعات خارج از برنامه رسمی وزارت فرهنگ، اکیداً ممنوع است.
- نداشتن مشکلات لاینحل خانوادگی و اجتماعی، نداشتن لهجه (مخصوصاً درمورد معلمهای زبان خارجی)