آموزش مجازی؛ آموزش عریان‌ساز

بازنشر

آموزش مجازی؛ آموزش عریان‌ساز

منتشر شده در سایت میدان – با راه افتادن کمپین #نه_به_آموزش_مجازی حرف‌های بسیاری در مورد چرایی ضعف و فشل بودن آموزش مجازی گفته شده است. اصلی‌ترین آن‌ها قابل دسترسی نبودنش برای تمامی اقشار جامعه است. من اما می‌خواهم از منظری دیگر به آموزش مجازی نگاه کنم. آموزش مجازی فرزند نهاد آموزش کشور ماست. همان اخلاقیات و خلق‌وخو را دارد اما به‌مراتب شدیدتر و وحشیانه‌تر. قابل انکار نیست که نابرابری در آموزش پیش از این هم وجود داشته است. از مدارس خصوصی و کلاس‌های کمک‌آموزشی با شهریه میلیونی بگیر تا وضعیت اسف‌بار کلاس‌های درس و مدارس در نقاط محروم. آموزش مجازی تنها باعث شده است که این نابرابری عریان‌تر شود. حالا به راحتی می‌بینیم که قانونی که قانون‌گذاران وضع کرده‌اند تنها با در نظر گرفتن افراد طبقه متوسط به بالا و عمدتاً مرکزنشین است. این‌ها مسائلی است که پیش از این توسط افراد زیادی مورد بحث قرار گرفته است. اما در اینجا دو نکته فرعی‌تر اما شاید بنیادی‌تر توجه مرا به خود جلب کرد.

علم به جای آن که چیزی متحرک و زنده باشد که بتوانیم آن را تغییر و ارتقا دهیم فقط آماجگاهی‌ست برای آن که سعی کنیم تیرمان هر بار کمی نزدیک‌تر به هدف بخورد.

۱. اگر در منتهی الارب به معنای کلمه «دانش» مراجعه کنیم، می‌خوانیم: «حصول علم ثابت، و در مراتب، پژوهش است یعنی رفتن به طرف علم آنگاه شناسایی است یعنی نزدیک شدن به آن و سپس دانش است یعنی علم ثابت.» و اگر «درس» را در فرهنگ‌های لغت عربی به فارسی پیدا کنیم می‌بینیم که به معنی خواندن از کتاب و حفظ کردن آن است یا آن‌طور که غیاث اللغات گفته: «به لفظ گفتن و دادن و گرفتن و کردن و خواندن مستعمل است.» حالا شاید بگویید معنی لغات به آموزش مجازی چه. نکته اینجاست که «دانشگاه» و «مدرسه» که از «دانش» و «درس» مشتق شده‌اند همان شیوه از آموزش را دنبال می‌کنند که در معنی لغاتشان آمده است. در دانشگاه‌ها و مدرسه‌های ما علم و دانش و درس چیزی است ثابت و حتی مقدس که ذاتی ازلی-ابدی دارد و تمام تلاش‌های ما در این دو مکان برای این است که به آن نزدیک و نزدیک‌تر شویم و در صورت طی کردن سلسله‌مراتب آموزشی نهایتاً تحشیه‌ای بر دروس و دانشمان بنویسیم که دیگران بخوانند و از بر کنند. علم به جای آن که چیزی متحرک و زنده باشد که بتوانیم آن را تغییر و ارتقا دهیم فقط آماجگاهی‌ست برای آن که سعی کنیم تیرمان هر بار کمی نزدیک‌تر به هدف بخورد. برخی اساتید، معلمان، دانشجویان و دانش‌آموزان سعی کرده‌اند که این نگاه را در کلاس‌های درسی خود تغییر دهند. با انجام گفتگوها و بحث‌های مختلف، پیشنهاد پژوهش و تحقیق و انجام آزمایش شاید توانسته باشند کمی از این شرایط سفت‌وسخت آموزشی بیرون بزنند[۱]. اما آموزش مجازی بستری ایجاد می‌کند که همان معنای پیشین از آموزش را تثبیت کند. آموزش مجازی معلم یا استاد را در مقامی دیکتاتورمآبانه می‌نشاند و او را بیش از پیش متکلم وحده می‌کند. دانشجویان و دانش‌آموزان حال سخت‌تر از قبل می‌توانند سوالی بپرسند یا با دیگر دانشجویان بحث کنند. صحبت‌های بعد از کلاس بین افراد با یا بدون استاد تعطیل شده است. نقش دانشجو و دانش‌آموز حتی بیش از قبل به این تقلیل یافته که گوش دهد، یادداشت کند، حفظ کند و در نهایت امتحان بدهد. بهترین نمود آن در زمانی شکل گرفت که دانشجویان کلاس‌های مجازی را تحریم کردند. اساتید وارد سامانه شدند و با این که هیچ‌کدام از دانشجویان آنلاین نبودند شروع به درس دادن کردند تا فیلم تدریسشان بارگذاری شود. برای لحظه‌ای تصور کنید که استادی در کلاس درس زندگی واقعی رو به صندلی‌ها و نیمکت‌های خالی سخن بگوید و تدریس کند. این تصویر گروتسک حالا در حال رخ دادن است. در اینجا حتی مهم نیست که آنچه استاد می‌گوید مستقیما به دانشجو انتقال یابد یا نه. انگار که کلاس درس تنها همان محتوایی است که قرار است ردوبدل شود. پرسش از استاد به‌کلی ریشه‌کن شده و آنچه استاد می‌گوید به‌منزله وحی منزل است. این نگاه به آموزش پیش از این هم وجود داشت اما آموزش مجازی بارقه‌های نافرمانی از این تعریف صُلب را ریشه‌کن می‌کند.

ورود حجاب که رعایت آن در فضای عمومی جامعه اجباری است، مانند سریال‌ها و فیلم‌های رسانه ملی که مورد تمسخر بیننده قرار می‌گرفت، وارد حریم شخصی افراد شده است. گویی تصویری که از شخص در دوربین لپتاپ ارائه می‌شود مهم‌تر از واقعیتی است که در پشت پرده و در زندگی‌های افراد وجود دارد.

۲. اخیرا مبحث «حراست» در توییتر فارسی باب شده بود. این مسئله بیش از آن که موجب خنده من شود مرا به فکر انداخت. نهاد آموزش، چه در زمان مدرسه و چه در زمان دانشگاه، به بهانه‌های مختلف وارد حریم شخصی افراد می‌شد و می‌شود. همه ما خاطرات افرادی را که در دهه شصت به مدرسه می‌رفتند شنیده‌ایم و خودمان هم مشابه آن خاطرات را تجربه کرده‌ایم. شاید این رفتارها و دخالت‌ها برای ما که تجربه‌شان کرده‌ایم عادی به نظر برسد. اما وقتی خودم را از این دایره بیرون کردم حیرت‌زده شدم. حال ارتباط این مسئله با آموزش مجازی چیست؟ آموزش مجازی دامنه این دخالت یا بگذارید بهتر بگویم، کنترل اجتماعی، بر افراد را وسیع‌تر می‌کند. حالا نهاد آموزش در خانه‌ها و در گوشی‌هایمان حضور دارد. توییتی دیدم از فردی که ناظم فرزندش درخواست ویدیوکال داده تا وضع ابروها و رنگ موی دانش‌آموز را در دوران قرنطینه چک کند. دانش‌آموزی نوشته بود که معلم عربی‌اش به خاطر بی‌حجاب بودن عکس پروفایلش سه نمره از او کم کرده است. ناظم‌ها و مدیرهای مدارس در گروه‌های کلاسی عضو می‌شوند و سخنان معلم را زیر نظر دارند. پربازدیدترین این مطالب عکسی بود از معلم مدرسه‌ای که با لباس آستین‌کوتاه و مقنعه پشت لپ‌تاپ نشسته بود و به دانش‌آموزانش درس می‌داد. ورود حجاب که رعایت آن در فضای عمومی جامعه اجباری است، مانند سریال‌ها و فیلم‌های رسانه ملی که مورد تمسخر بیننده قرار می‌گرفت، وارد حریم شخصی افراد شده است. گویی تصویری که از شخص در دوربین لپتاپ ارائه می‌شود مهم‌تر از واقعیتی است که در پشت پرده و در زندگی‌های افراد وجود دارد. بیراه نیست اگر تصور کنیم چنین روالی در سامانه‌های آموزش مجازی دانشگاه‌ها نیز پی گرفته می‌شود. استادی که پشت دوربین و میکروفون سامانه رسمی دانشگاه قرار گرفته است بی‌شک محافظه‌کارتر از زمانی خواهد بود که روبه‌روی دانشجویان و در فضای خصوصی کلاس درس احساس شبه‌امنیت می‌کند. این محافظه‌کاری هم‌چنین به آنچه در مورد اول گفتم دامن می‌زند و آن را تشدید می‌کند. معلمان حال اگر مسئله‌ای خارج از کلاس بگویند یا فرض مثال به دانش‌آموزان خود مشورتی دوستانه بدهند مورد بازخواست قرار خواهند گرفت که چرا ساعات آموزشی‌ای که باید صرف ریاضی و علوم می‌شد را هدر داده‌اند. اساتید مخصوصاً در درس‌ها علوم انسانی دیگر به راحتی به تحلیل شرایط حال حاضر و به کار بستن تئوری‌های خود در مورد دنیای اطرافشان نمی‌پردازند. حتی در گروه‌های مجازی خارج از سامانه رسمی، اساتیدی که سابقاً به بحث‌های مفید خارج از کلاس معروف بودند در ابتدای تاسیس گروه ذکر کرده‌اند که به سبب امکان «فوروارد» شدن بحث‌ها از این کار اجتناب می‌کنند. شاید الان که آموزش مجازی در ابتدای تولدش است مسئله‌ساز نباشد اما از زمانی باید ترسید که آموزش مجازی پایه‌های کنترل اجتماعی را بیش از پیش محکم کند و حتی برای بخشی از دانشجویان مشکلات امنیتی به وجود بیاورد.

بایستی بین خودمان و اگر قدرتی برای تصمیم‌گیری‌های کوچک داریم، سعی کنیم حداقل در این شرایط سخت تمامی وجهه‌های مثبت آموزش مجازی را به کار بگیریم و به‌جای آن که مانند آموزش‌های قبلی از آن برای قالبی کردن اندیشه استفاده کنیم، آن را بدل به ابزاری برای رهایی‌بخشی آموزش کنیم.

آنچه در نهایت می‌خواهم اضافه کنم آن است که این مشکلات نه از آموزش مجازی بلکه از خودِ نهاد آموزش در کشور ماست. آموزش مجازی تنها ستونی است که این نهاد را محکم‌تر می‌کند و قفل دیگری است بر درِ آنچه تصمیم‌گیرندگان می‌گویند باید تدریس شود یا نشود. آموزش مجازی می‌تواند به راحتی ابزاری برای از بین بردن بی‌عدالتی در آموزش شود. کما آن که پیش از این دوران گروه‌ها و سایت‌های چندی از این روش استفاده می‌کردند. حتی در صورت برطرف شدن این شرایط و بازگشت به آموزش حضوری، استفاده از این پتانسیل می‌تواند بسیاری از نقایص آموزش حال حاضر ما را برطرف کند. بایستی بین خودمان و اگر قدرتی برای تصمیم‌گیری‌های کوچک داریم، سعی کنیم حداقل در این شرایط سخت تمامی وجهه‌های مثبت آموزش مجازی را به کار بگیریم و به‌جای آن که مانند آموزش‌های قبلی از آن برای قالبی کردن اندیشه استفاده کنیم، آن را بدل به ابزاری برای رهایی‌بخشی آموزش کنیم.

[۱] این نگاه‌های آلترناتیو به پداگوژی شاید به عقیده برخی خوانندگان مخصوص طبقه متوسط به بالا باشد اما لزوما این‌چنین نیست. یکی از بهترین مثال‌ها برای یکی از افرادی که این کار را مستمرا انجام می‌دهد «عموخیاط» است. برای اطلاع بیشتر از روش‌های او پیشنهاد می‌کنم به این سایت مراجعه کنید.

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید