اگر معلم یا مربی کودکان کار هستید…

۱۸ نکته خطاب به معلمان کودکان کار

کودکان بسیاری در کارگاه‌ها، مزارع، خیابان، بازار‌ها و… کار می‌کنند. کار کردن به رشد و یادگیری کودکان صدمه می‌زند و آن‌ها را در موقعیتی قرار می‌دهد که آسیب‌پذیرتر می‌شوند. در ادامه چند موضوع را با شما در میان می‌گذاریم تا اگر معلم یا مربی کودک یا کودکان کار هستید، بتوانید همدلی و تعامل مناسب‌تری با شاگردانتان داشته باشید. البته برخی از موارد خاص کودکان کار نیست و به عنوان معلم در کار با هر کودکی باید آن‌ها را در نظر داشت.

۱. نقش خود را به عنوان مربی و معلم فراموش نکنیم.

ما در کلاس پیش از هرچیز مربی یا معلم هستیم، نه مددکار یا روان‌شناس. البته که در بسیاری از شرایط ممکن است اقدامات مددکارانه و تعامل آموزشی با کودکان کار، مرزی روشن نداشته باشند. با این حال ما معلم و مربی هستیم، نه ممکن است و نه عاقلانه که بخواهیم همزمان نقش مددکار هم داشته باشیم. زیرا علاوه بر نداشتن تجربه و تخصص، این کار فشار زیادی به ما تحمیل می‌کند. برای کمک می‌توانید از شبکه یاری کودکان کار و نهادهای عضو آن درخواست کنید. آن‌ها می‌توانند به شما کمک کنند تا به مددکار یا مشاور برای مشورت یا اقدامات خاص دسترسی پیدا کنید.

۲. ترحم نکنیم.

ترحم رفتاری است با نگاه از بالا به پایین. به جای ترحم می‌توانید این اقدامات را انجام دهید:

– به کودکان اطمینان دهید هر زمان نیاز به صحبت داشتند شما در دسترس هستید. در گفت‌وگوها همدلی نشان دهید.
– در رفتارهای خود بیش از هر چیز کودک را کودک بدانید و روابط و تعامل خود با کودکان کار را بر اساس پیش‌فرض‌ها و کلیشه‌ها و انتظارات پیشینی تنظیم نکنید.
– در تعیین تکالیف و ارزیابی، همه‌ی شرایط را در نظر بگیرید و از هر کدام از شاگردانتان متناسب با وضعیت او انتظار داشته باشید. البته این ممکن است در چارچوب آموزش رسمی که شیوه‌های از پیش تعیین شده مانند امتحان‌های هماهنگ دارد، در دوره اول و دوم دبیرستان دشوار یا گاهی ناممکن باشد.

۳. با علل و عوامل کار کودک آشنا شویم و از فردی دانستن مشکلات پرهیز کنیم.

بر خلاف تصور رایج که بی‌مسئولیتی والدین، بدشانسی خانوادگی، سوء مصرف مواد مخدر و… را علل کار کودک می‌داند، کار کودک علل دیگری دارد مانند: شرایط اجتماعی تبعیض‌آمیز، مشکلات و نابرابری اقتصادی، مهاجرت، جنگ، خشکسالی، بلایای طبیعی، حاشیه‌نشینی، بیکاری، درآمد پایین، نبود تأمین اجتماعی و خدمات اجتماعی و درمانی باکیفیت و دردسترس. هیچ‌کدام از افرادی که به خاطر این علل در وضعیت اقتصادی سخت گرفتار می‌شوند، مقصر نیستند. مهم است درباره‌ی علل کار کودک اطلاعات کسب کنیم و موضوع را در بستری اجتماعی و کلان ببینیم.

۴. انواع کار کودک را بشناسیم و دانش و اطلاعات خود درباره‌ی کار کودک را افزایش دهیم.

کودکان صرفاً در خیابان کار نمی‌کنند. کار در مزارع، کارگاه‌ها، مغازه‌ها و بازار، همچنین کار مراقبتی و خانگی (که بیشتر دختران انجام می‌دهند) از دیگر انواع کار کودک هستند. این شناخت کمک می‌کند تا بتوانید آگاهانه از برخوردهای کلیشه‌ای یا مقایسه‌ی کودکان کار و شرایطشان با هم پرهیز کنید.

۵. کودک و والدین را سرزنش نکنیم.

کودکان کار ممکن است به دلایل مختلف امکان انجام تکالیف را طبق انتظار شما نداشته باشند. از جمله به‌خاطر خستگی ناشی از کار، شرایط روانی ناشی از کار، نداشتن زمان کافی، عدم تمرکز به دلیل مشغله‌های فکری و…. همچنین در پیشرفت آموزشی، یادگیری و… نیز ممکن است با دشواری روبه‌رو شوند. والدین کودکان کار نیز اغلب از روی ناچاری و شرایط، پذیرفته‌اند که فرزندشان کار کند. سرزنش‌کردن کودکان کار و والدینشان، جز احساس گناه و تحقیر سودی ندارد. خصوصاً توجه داشته باشید به‌خاطر تقسیم کار نابرابر جنسیتی، اغلب مادران‌اند که پیگیر وضعیت آموزشی فرزند خود هستند و با این سرزنش‌ها به زنی که از قبل در موقعیت نابرابر قرار دارد، احساس ناکافی بودن و «مادر خوب نبودن» می‌دهید.

۶. رفتار و انتظارات متعادل داشته باشیم و از ابزارهای متناسب استفاده کنیم.

روی دیگر سکه‌ی انتظارات بالا و نامعقول، انتظارات تقلیل‌یافته است. درک شرایط کودکان کار به معنای آن که انتظارات آموزشی خود را تقلیل دهید نیست، بلکه به معنای آن است که پیش از هر چیز، ابزار و روش آموزشی و ارزیابی مناسب را پیدا کنید و به کار ببندید. به‌عنوان مثال، برخی معلمان سال‌های ابتدایی دبستان به دلیل آنکه شاگردانشان فرصت کافی ندارند، در کنار برنامه‌ی درسی رسمی، از روش‌ها و ابزارهای سواد سرعتی استفاده می‌کنند. در سال‌های بالاتر برخی معلمان روش کار را به‌گونه‌ای تنظیم می‌کنند که بخش عمده‌ی یادگیری و انجام تمرینات اصلی در کلاس اتفاق بیفتد و از تکلیف تنها به‌صورت محدود و برای یادآوری استفاده می‌کنند، یا حتی به‌صورت دوره‌ای تمرینات یادآوری را در کلاس انجام می‌دهند.

۷. اگر به‌عنوان بخشی از فرایند آموزش با کودکان در فضای مجازی در تعامل هستیم، انعظاف‌پذیرتر باشیم.

یکی از مشکلات مربیان و معلمان این است که شاگردان انتظار دارند مربی و معلم در هر ساعتی از شبانه‌روز در دسترس باشند. این موضوع به شما فشار زیادی وارد می‌کند و بنابراین باید ساعات مشخصی را تعیین کنید. اما هنگام تعیین این ساعات، مطمئن شوید این ساعت‌ها برای آن گروه از شاگردان شما که کار می‌کنند نیز مناسب است. همچنین به آن‌ها اطمینان دهید اگر در این ساعت‌ها پرسش‌های خود را مطرح نکردند، سعی می‌کنید به سؤالاتشان، اگر ضروری بود، در ساعت‌های دیگر جواب دهید.

۸. اگر به‌صورت خاص علاقه‌مند به مقابله با کار کودک و بهبود وضعیت کودکان کار هستیم، کاری اجتماعی را شروع کنیم.

کودکان کار با مشکلات زیادی روبرو هستند. ما نمی‌توانیم به‌صورت فردی برای هر یک از آن‌ها به دنبال حل همه‌ی مشکلات باشیم. اما فرصت تعامل با این کودکان به ما امکان شناخت بهتر می‌دهد. با استفاده از این شناخت می‌توانیم به اطرافیانمان درباره‌ی مسائل کودکان کار، اهمیت مقابله با کار کودک و ضرورت مطالبه‌ی خدمات اجتماعی-آموزشی توضیح دهیم و آن‌ها را آگاه‌تر کنیم که چرا طرح‌های موسوم به ساماندهی و جمع‌آوری، مسئله‌ی کار کودک را حل نمی‌کند. می‌توانیم به سازمان‌های غیردولتی که در زمینه‌ی مقابله با کار کودک فعالیت می‌کنند بپیوندیم، می‌توانیم معلمان دیگر را پیدا کنیم و با هم درباره‌ی روش‌های کارمان و تجاربمان گفت‌وگو کنیم و از هم بیاموزیم.

۹. از گفتن جملاتی مانند تو دیگر «بزرگ شدی»/«مرد شدی»/«خانمی شدی» و… خودداری کنیم.

گذشته از اینکه کودکان و نوجوانان، کودک و نوجوان هستند و نه بزرگسال، در مرد شدن و بزرگ‌شدن هیچ چیز خاص و جالب توجهی وجود ندارد.

۱۰. اگر می‌خواهیم از بسته‌های مهارت‌های زندگی در آموزش استفاده کنیم، به محتواها دقت کنیم.

برخی از این بسته‌ها ترویج‌دهنده‌ی مثبت‌اندیشی سمّی‌اند و به‌صورت کلی برای هیچ کودک و نوجوان و بزرگسالی مناسب نیستند. علاوه بر این، وقتی کودکان کار مخاطب باشند، لازم است فعالیت‌ها به‌گونه‌ای که فراگیر و دربرگیرنده و متناسب با شرایط کودکان باشند طراحی شوند.

۱۱. آگاهی خود را از زندگی در فقر، وضعیت پناه‌جویان و پناهندگان، حاشیه‌نشینی و… بالا ببریم.

بدون شناخت از مشکلات و مسائلی که این شرایط به وجود می‌آورند، نمی‌توانید درکی از شرایط کودکان داشته باشید و بدون داشتن این درک، همدلی هم نامؤثر خواهد بود و هم نمایشی خواهد شد.

۱۲. همیشه در نظر داشته باشیم کودکان نیز تجربه‌ها و دانش و اطلاعات ارزشمندی دارند.

مربیان و معلمانی که از روش مشارکتی استفاده می‌کنند، سعی دارند از این تجارب و آموخته‌ها در کلاس استفاده و فرصت‌های هم‌آموزی فراهم کنند. کودکی که تجربه‌ی کار در مرزعه دارد، چیزهای زیادی برای یاددادن به شما در کلاس علوم دارد. نوجوانی که در مکانیکی یا نجاری کار کرده، کودکی که در بازار کار کرده و… هرکدام درباره‌ی موضوعاتی تجاربی دارند که دیگران می‌توانند از آن استفاده کنند. البته باید توجه کرد که در چنین فرایندهایی به‌صورت ضمنی یا صریح کار کردن را تأیید نکنید و به کارکردن اعتبار ندهید. هدف از این کار بیش از هر چیز به‌رسمیت‌شناختن کودک و تجربه و دانشی است که دارد، نه کارکردن او. برای در نظر داشتن چنین موضوعی بهتر است نه بر روی کودکان کار، بلکه به‌صورت کلی بر اینکه کودکان درباره‌ی کدام‌یک از سرفصل‌های درسی اطلاعات، دانش و تجربه دارند، تمرکز کنید. اگر فضای کلاس پذیرا باشد، کودکان کار هم آموخته‌ها و تجاربشان را به اشتراک می‌گذارند. همچنین الزاماً برای ایجاد فضای احترام به آموخته‌ها و دانش‌های کودکان، لازم نیست موضوع مربوط به کار آن‌ها باشد. مثلاً زبان مادری، شهر یا روستا یا کشور کودکان مهاجر، بازی‌ها، غذاها و… همگی می‌توانند چیزهایی باشند که به شما در ایجاد فضای هم‌آموزی کمک کنند.

۱۳. حریم خصوصی کودکان کار را رعایت کنیم.

شاید آن‌ها نخواهند دیگران متوجه شوند که کار می‌کنند یا شاید فقط به شما اطمینان کرده باشند. اگر لازم بود موضوع با اولیای مدرسه در میان گذاشته شود، از قبل باید اعتماد کودکان را جلب کرده و به آن‌ها اطمینان خاطر داده باشید که این کار برای کمک‌کردن است.

۱۴. به معناهای فرهنگی و اجتماعی خاص جامعه‌ی محلی که کودکان در آن هستند توجه کنیم.

شناخت معناها، آداب و رسوم و فرهنگ جامعه‌ی محلی در تعامل مؤثر با کودک و والدین به یادگیری مؤثر، خلاق و مبتنی بر احترام کمک زیادی می‌کند و حس تعلق به محیط آموزشی را بیشتر می‌کند.

۱۵. تصویر شاگردان خود را منتشر نکنیم.

اینکه کودکان کار در شرایط نامساعدی قرار دارند و اینکه ما یا دیگران به کمترشدن سختی این شرایط کمک می‌کنیم، مجوزی به ما نمی‌دهد که از لحظه‌ی کمک‌هایمان به کودکان تصویربرداری و آن را منتشر کنیم.

۱۶. به کودکان کار صرفاً از این منظر نگاه نکنیم که کودک کار یا آسیب‌دیده‌ی اجتماعی هستند.

آسیب‌شناختی‌کردن همه‌ی ابعاد زندگی کودکان کار و فلاکت‌انگاری، خود یک مشکل است و نگرشی است که کودکان و نوجوانان را افرادی بدون خلاقیت، عاملیت و احساس می‌داند و از آن‌ها انسانیت‌زدایی می‌کند. زندگی همه‌ی کودکان پر از خلاقیت، پرسش و احساسات است و نمی‌توان یک جنبه از زندگی و تجارب زیسته را، هرچند سخت و دشوار و پیچیده باشد، به همه‌ی ابعاد زندگی و تجارب روزمره تعمیم داد.

۱۷. از جملات قصار، شعاری و پروانه‌ای، داستان‌های پندآموز و انگیزشی و کلی‌گویی خودداری کنیم.

می‌دانیم که در جوامع بشری که پر از نابرابری، تبعیض و موانع ساختاری و اجتماعی هستند، نه خواستن توانستن است، نه با گفتن اینکه باید با هم دوست باشیم تعارض حل می‌شود و نه سخنرانی برای کودکان درباره‌ی زیبایی صلح، دنیا را سرشار از صلح می‌کند. در عوض می‌توان با آموزش خلاق و مشارکتی فرایندهایی را تسهیل کنیم که روحیه‌ی پرسش‌گری در کودکان تقویت شود و به نوجوانان کمک کند بیشتر درباره‌ی دنیای اطراف خود بیاندیشند و چاره‌جویی کنند.

علاوه بر این، روانشناسی سمّی انگیزشی نقشی مخرب برای اعتماد‌به‌نفس دارد، زیرا با حواله‌کردن همه چیز به خواستن و مثبت‌دیدن، هم دنیایی پر از توهم می‌سازد و هم باعث می‌شود کودکان و نوجوانان به‌خاطر مشکلات و ناکامی‌ها،‌ که نقشی در آن ندارند و به آن‌ها تحمیل شده است، خود را سرزنش کنند و احساس ناکافی‌‌بودن پیدا کنند.

۱۸. از کلیشه‌های جنسیتی در آموزش پرهیز کنیم.

این موضوع البته در هر تعامل آموزشی با هر کودکی ضروری است. با این حال، به‌خاطر اهمیتی که دارد، لازم است همیشه مراقب باشیم که بخشی از فرایند بازتولید نابرابری جنسیتی و کلیشه‌های جنسیتی نشویم.

نظر ۱

  1. سلام، با اینکه تجربه من در برخورد با انواع کودکان کم نیست به نظرم این جمعبندی تجربیات کمک می کند در برخوردها هوشیارتر باشیم و بیشتر دقت کنیم. ممنون

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید