مصاحبه با سه تن از معلم‌های خانه کودکیار به مناسبت روز کارگر

یازده اردیبهشت روز جهانی کارگر است. روزی که نامگذاری شده تا به درستی یادمان بیاورد که انسان‌هایی با هر جنسیت و سنی در محیط‌های ناامن و غیراستاندارد کاری با حقوق‌هایی حداقلی و به دور از امنیت شغلی و مالی و سلامت در حال زندگی و کار هستند.

در این میان کودکانی هستند که به‌عنوان آسیب‌پذیرترین افراد در محیط‌های پرخطر کار می‌کنند؛ آن‌ها که هیچ نباید در زمره‌ی کارگران قرار بگیرند. در واقع ساختارهای تبعیض‌آمیز اقتصادی، سیاسی و قومیتی و همچنین نابرابری‌های اجتماعی کودکان را در این شرایط قرار داده است. در همین راستا و به بهانه‌ی روز جهانی کارگر گفتگویی داشتیم[۱] با سه تن از معلمان خانه کودکیار شاهدشهر که در مهرماه ۱۳۹۵ توسط انجمن یاری کودکان در معرض خطر، با هدف حمایت از کودکان طرد شده از چرخه‌ی تحصیل در این شهر افتتاح شده است.

انجمن یاری کودکان در معرض خطر
منبع عکس: سایت انجمن یاری کودکان در معرض خطر

انجمن یاری کودکان در معرض خطر، سازمانی داوطلبانه، مستقل، مردم‌نهاد و غیردولتی است که از سال ۱۳۸۳با هدف بهبود شرایط زندگی کودکان در معرض خطر و ترویج و تبلیغ حقوق کودکان شروع به فعالیت کرده و با مجوز رسمی از وزارت کشور از سال ۱۳۸۶ به طور رسمی کار می‌کند.

در این مصاحبه خانم‌ها رستمی، نعمتی و خدادادی شرکت داشتند که هر سه از معلم‌های این مرکز هستند. آن‌ها سال‌هاست همراه کودکانی شده‌اند که مجبورند در محیط‌های پرخطر، حاشیه‌ای و محروم کار کنند. 

خانم رستمی به مدت ۷ سال با انجمن یاری کودکان همکاری کرده است. او در شهرک گلدسته[۲] با کودکان به‌حاشیه‌رانده شده‌ی افغانستانی کار کرده است. کودکانی که به دلیل نداشتن مدارک قانونی از تحصیل در مدارس دولتی محروم بودند و مجبورند در کوره‌های آجرپزی حوالی روستای گلدسته کار کنند. از آنجا که پس از دو سال تعداد قابل توجهی از این کودکان توانستند به مدارس دولتی بروند و تحصیل خود را ادامه دهند، خانه‌ی کودکیار گلدسته تعطیل شد. پس از آن خانم رستمی به شاهدشهر آمد و در این مرکز به تدریس مشغول شد. حدود ۱۳۰ دانش‌آموز در این مرکز تحصیل می‌کنند. البته در بازه‌ی زمانی همه‌گیری کرونا تعداد دانش‌آموزان مرکز کاهش پیدا کرد. 

خانم نعمتی به مدت ۴ سال معلم پایه‌ی چهارم و پنجم خانه‌ی کودکیار شاهدشهر است. خانم خدادادی نیز مدت ۸ سال است که در پایه‌ی اول دبستان در شاهدشهر مشغول تدریس است.

کودکان مرکز کودکیار بین ۷ تا ۱۸ سال دارند و امکان دارد در هر مقطعی از ابتدایی درس بخوانند و لزوماً سن آن‌ها با مقطع تحصیلیشان همخوانی ندارد. آن‌ها تقریباً ۳ ساعت می‌توانند در مدرسه باشند و به نسبت کاری که انجام می‌دهند و ساعتی که باید سرکار حاضر باشند، زمان حضورشان در مدرسه متغیر است. به گفته‌ی مصاحبه‌شونده‌ها هیچ‌کدام از کودکان به ترک مدرسه یا غیبت تمایل ندارند، اما مجبور هستند میان کار و مدرسه یکی را انتخاب کنند و به دلیل نیاز مالی ترجیح می‌دهند سر کار بروند.

این کودکان با توجه به سن و جنسیتشان کارهای مختلفی انجام می‌دهند؛ خیاطی، زعفران‌چینی، پاک‌کردن باقالی در خانه (برای فروش)، کشاورزی، جمع‌کردن زباله، دستفروشی و کار‌کردن در کارخانه‌ی قارچ.

نیازهای اساسی کودکان کارگر

این سه معلم ارتباط نزدیکی با کودکان دارند و  بی‌واسطه نیازهای آن‌ها را مشاهده کرده‌‌اند و  گاهی از زبان خود بچه‌ها شنیده‌اند. به گفته‌ی ایشان یکی از نیازهای مهم کودکان، خانواده‌ی خوب و سالم است. بعضی از آن‌ها پدر و مادری بیمار، محروم و در مواردی درگیر اعتیاد دارند. آن‌ها زندگی راحت می‌خواهند که از نظر مالی تأمین باشند و بتوانند با خیال آسوده و بدون دغدغه کودکی کنند و درس بخوانند. مهمترین نگرانی کودکان این است که «ما تا کلاس چندم می‌توانیم درس بخوانیم؟ چرا بیشتر نمی‌توانیم درس بخوانیم؟»، آن‌ها به سواد خواندن و نوشتن نیاز دارند. کودکانی که هیچ‌گاه فرصت رفتن به مدرسه را نداشته‌اند و سواد خواندن و نوشتن را فرا نگرفته‌اند می‌گویند: «ما اگر سواد خواندن و نوشتن یاد بگیریم جایگاهمان در کار بهتر می‌شود». 

محروم از حق دسترسی به محتوای آموزشی درخور

یکی از مهمترین مشکلاتی که در جریان فعالیت این معلمان روشن شد، تفاوت زبان کودکان این مرکز است. برای مثال برخی از آن‌ها ازبک هستند و محتوای آموزشی و روش تدریس با زبان آن‌ها تطابقی ندارد. مشکل دیگری که در محتوای آموزشی وجود دارد، درس ریاضی و روش‌های معمول تدریس آن است. روش‌های تدریسی که در کتاب‌های درسی آمده است ارتباطی با زندگی بچه‌ها ندارد و یادگیری آن برایشان آزاردهنده است. 

محتوای فعلی مشخصاً با تفاوت‌های زبانی کودکان حاضر در مرکز کودکیار همخوانی ندارد. محتوای متناسب با مهارت‌های مورد نیاز آن‌ها در کار و زندگی در دسترس نیست. بنابراین معلم‌ها سعی می‌کنند روش‌های جدیدی با توجه به مشاهدات خود از زندگی کودکان و نیاز آن‌ها طراحی کنند و راه یادگیری و  کسب سواد خواندن و نوشتن و ریاضی را برای ایشان آسان‌تر کنند.

دغدغه‌ی اصلی معلمان با نگاه به نیازهای کودکان

خانم رستمی تأکید می‌کند که توجه معلم‌ها تنها به درس‌خواندن بچه‌ها نیست. در این میان حتماً به سلامت جسمی و روانی هم توجه می‌شود و مددکاران و معلمان در پی حمایت از کودکان هستند.

هرچند بسیاری از اوقات کاری از دست معلم‌ها برای حل مشکلات زندگی کودکان برنمی‌آید. برای مثال کودکانی که کارت هویتی ندارند دیگر نمی‌توانند ادامه تحصیل دهند و این مانع سیاسی، امکان بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی را از آن‌ها سلب می‌کند.

باورهای کلیشه‌ای درباره‌ي کودکان کارگر و آسیب‌های آن

آزاردهنده‌ترین باوری که در این گفتگو به آن اشاره شد نقل قول‌های مکرر از جانب اطرافیان و کسانی است که تصویر دقیق و نزدیکی از این کودکان ندارند، واقعیت زندگی آن‌ها را نمی‌بینند و کلیشه‌های مرسوم درباره‌ی آن‌ها را باور کرده‌اند. کلیشه‌هایی از جمله اینکه «این بچه‌ها کار یک باند هستند»، «همه‌ی آن‌ها پولدار هستند و وضعشان خوب است»، «آن‌ها همیشه کثیف و مریضند». این تبعیض‌ها و کلیشه‌های رایج، امکان بهبود وضعیت را برایشان دشوارتر کرده است.

به گفته‌ی معلم‌های شاهدشهر، کودکان تمایل به حضور در مدارس دولتی دارند تا بتوانند تحصیلشان را ادامه دهند. اما در مدارس دولتی هم با همین کلیشه‌ها و آزارها مواجهند و این باعث کم شدن تمایل ایشان شده است. این رفتارهای تبعیض‌آمیز آن‌ها را دلزده و مایوس می‌کند. به عقیده‌ی مصاحبه‌شونده‌ها، این باورهای کلیشه‌ای نادرست است و شکل‌گیری و تداوم آن نتیجه‌ی شنیده‌نشدن صدای کودکان و معلم‌های آن‌ها و بالتبع، نادیده گرفتن نیازهای این کودکان است. 

با توجه به شرایطی که این معلمان از زندگی کودکان شاهدشهر توصیف کرده‌اند، ایشان امکان زندگی همراه با رفاه لازم و فضایی برای آزادانه کودکی‌کردن ندارند و شرایط تبعیض‌آمیز اقتصادی، آن‌ها را به اجبار در موقعیت غیرانسانی و محروم از حقوق اساسی انسانی قرار داده است.

فراهم‌کردن امکان آموزش رایگان و برابر برای همه‌ی کودکان وظیفه قطعی دولت و حکومت است و در وضعیت نابرابر و تبعیض‌آمیز فعلی نباید نقش مهم داوطلبین آموزش به کودکان محروم از رفاه، تحصیل و بازی را نادیده گرفت. آنان به این حق برابر برای همه انسان‌ها باور دارند و آن را زندگی می‌کنند. 

ما خواهان تغییر این شرایط برای همه کودکان کارگر و همه‌ی کارگران محروم از حقوق مسلم انسانی هستیم.


[۱] این مصاحبه با یک سال تأخیر منتشر می‌شود.

[۲] شهرک گلدسته به وسعت۴۰۰ هکتار در غرب تهران واقع شده و از اطراف به روستاهای فیروز بهرام و شمس‌آباد و از جنوب به شاه‌دره و یا شاطره و جاده ساوه، از غرب به روستای ترشنبه و از شرق به روستای عبدل‌آباد و گلشهر منتهی می‌شود. خانه کودکیار گلدسته، جهت حمایت از کودکان کار در شهریور ۱۳۹۴ تأسیس شد.

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید