آموزش ریاضی در راستای تحول اجتماعی- بخش دوم (نهایی)

مترجم: صفورا مظفری
بخش اول این مقاله را اینجا(+) بخوانید.

چالش های پیش‌رو برای عملی ساختن آموزش ریاضیات در راستای عدالت اجتماعی

با وجود اینکه به امکانات و آموختنی‌های زیادی در این مقاله اشاره شد، اما موانع و مشکلات زیادی هم هنوز پیش روی ماست (نگاه کنید به گوت‌استاین، ۲۰۰۶ برای مباحثات بیشتر). بررسی این موانع برای حمایت از کسان دیگری که در این مسیر گام برمی دارند بسیار مهم است. یکی از این مشکلات این است که چگونه میان استفاده از برنامه‌های آموزشی مجاز و ارزیابی‌هایی با ریسک بالا (برای مثال آزمون ACT) و گسترش و تدریس ریاضیات در راستای عدالت اجتماعی توازن ایجاد کنیم، ریاضیاتی که به دانش آموزان کمک می‌کند تا بتوانند از طریق آن موضوعات خلاقانه خود را انتخاب کنند. یک چارچوب آلترناتیو می‌تواند این باشد: چگونه می‌توانیم اساس کار را بر دانش رایج میان دانش‌آموزان قرار دهیم و به طور همزمان دانش انتقادی (ریاضی) و دانش کلاسیک (آکادمیک) را هم پوشش دهیم ( گوت‌استاین، ۲۰۰۷)؟

این دیالکتیک پیچیدگی‌های متعددی به همراه دارد. نخست اینکه هیچ برنامه درسی ریاضی برای عدالت اجتماعی وجود ندارد که من در جریانش باشم. مجموعه‌های متعددی از پروژه ها، واحدهای درسی و تک درس‌های فراوانی در این زمینه وجود دارد (برای مثال گوت‌استاین و پترسون ۲۰۰۵؛ میستریک و تول ۲۰۰۴؛ radicalmath.org 2006؛ شان و بیلی ۱۹۹۱؛ استوکر ۲۰۰۶؛ تول ۲۰۰۴؛ واتر ۱۹۹۶)، اما در حال حاضر هیچ برنامه درسی منسجم، قابل فهم و ملموسی برای ریاضیات در راستای عدالت اجتماعی وجود ندارد. دوم اینکه، برنامه ریاضی در راستای عدالت اجتماعی‌ای که به چاپ رسیده باشد یک تناقض است چون نمی‌تواند مستقیماً از موضوعات خلاقانه دانش‌آموزان نشأت گرفته باشد. با این وجود می‌شود واحدهای درسی‌ای در این زمینه تهیه کرد تا توسط معلمان «بازتولید» شوند، همچنین می‌توان چهارچوبی کلی برای تولید چنین برنامه درسی‌ای فراهم کرد (با این حال تا آنجا که من می‌دانم، چنین چهارچوبی هم وجود ندارد). سوم، ایجاد برنامه آموزشی بر اساس زندگی و دانش دانش‌آموزان مشکل و زمان‌بر است. چهارم، نوشتن برنامه ریاضیات باکیفیت، وحشتناک است. برای هر ۱۳ برنامه «اصلاحی» ریاضی (هم‌راستا با نظر شورای ملی معلمان ریاضی، ۱۹۸۹) میلیون‌ها دلار هزینه شد و سال‌ها زمان برد. یک راه برای مقابله با این مصائب می‌تواند این باشد که یک برنامه خوب از نظر مفهومی تنظیم شود که هر چه ملموس‌تر پروژه‌های ریاضی در راستای عدالت اجتماعی را پوشش دهد و در عین حال به دانش‌آموزان کمک کند تا با هم محیطی خلق کنند که از روابط سیاسی میان دانش‌آموزان و معلم پشتیبانی می‌کند ( گوت‌استاین، ۲۰۰۶). اما هنوز کارهای بسیاری برای انجام دادن باقی مانده است. در سوجو (مدرسه‌ای برای عدالت اجتماعی) ما در حال مطالعه روی کلاس ریاضی پایه دوازدهم هستیم که من مشغول آموزش به ایشان بوده‌ام. این کار سواد حسابگری و محاسبات کمی را در هم می آمیزد. من و دانش آموزان، بافت و زمینه عدالت اجتماعی را به طور جمعی تعریف کردیم. با اینکه چیزهای زیادی می‌آموزیم، اما تحلیل ما تازه شروع شده است و من در حال آماده کردن این برنامه تا مارچ ۲۰۰۹ هستم.

مسئله دوم پیچیدگی تدریس- در مقابل تولید کردن- برنامه آموزشی ریاضی در راستای عدالت اجتماعی است. منابع ما مشخص می کند که حتی معلمان مجرب نیاز به وقت دارند تا برنامه‌های آموزش ریاضی جدید و چالشی را بیاموزند ( فنما و اسکات نلسون، ۱۹۹۷).

دور از انتظار نیست که تدریس ریاضیات در راستای عدالت اجتماعی بسیار سخت‌تر هم خواهد بود وقتی پیچیدگی میان رشته‌ای آن و دانش پایه‌ای که معلمان بدان نیاز دارند را نیز در نظر بگیریم. در مدرسه‌ای که من کار می‌کنم (سوجو) معلمان ریاضی، معلمانی متعهد اند اما همچنین جوان و بی‌تجربه نیز هستند. آنها باید یاد بگیرند که تدریس کنند، ریاضی تدریس کنند، برنامه‌ آموزشی استانداردی را تدریس کنند ( درس‌های جدید برای هر سال تحصیلی) و در راستای عدالت اجتماعی ریاضی را تدریس کنند، و همه این موارد را در بافت مدرسه‌ای جدید و پیچیده بیاموزند. هیچکدام از این کارها ساده نبوده. فریره (۱۹۹۴) استدلال می‌کند که وجدان تا حدی از راه تجربه سیاسی رشد می‌کند، و پیشنهاد می‌کند که معلمان بایستی از راه‌های بی‌شماری، وجدان سیاسی‌اجتماعی لازم را در خود پرورش دهند تا بتوانند در راستای برقراری عدالت اجتماعی تدریس کنند و با دانش آموزان روابط سیاسی برقرار کنند (گوت‌استاین، ۲۰۰۸).

چالش سوم این است که چگونه دانش آموزان را کمک کنیم تا از ریاضیات برای ارائه و دفاع از مواضع و تحلیل‌های خود درباره مسائل مرتبط به عدالت اجتماعی استفاده کنند و جایی که مناسب می یابند وارد عمل شوند. برای مثال، ما از آنها خواستیم با استفاده از ریاضیات قضاوت کنند آیا انتخاب هیئت منصفه برای محاکمه میشال بل منصفانه بود یا جهتگیری داشت. آموزش دانش‌آموزان برای بحث ریاضی و استدلال کردن با استفاده از ریاضیات کار ساده‌ای نیست، به‌خصوص با توجه به اینکه آن‌ها کمبود چنین تجربه‌ای در مدارس ابتدایی را گزارش داده‌اند. علاوه بر این، در یکی از پروژه‌ها دانش‌آموزان راه‌حل‌های بسیاری را برای ایجاد تحولات پیشنهاد کردند، اما تقریباً هیچ‌یک بر پایه ریاضیات نبود. به عبارت دیگر، دانش‌آموزان احتمالاً شیوه نوشتن جهان را می‌آموزند اما نه لزوماً با استفاده از ریاضیات. این مسأله در تناقض با داده‌های ما قرار می‌گیرد که نشان می‌دهند دانش‌آموزان شروع به خواندن جهان از طریق ریاضیات کرده‌اند. وقتی دانش‌آموزان به هر طریقی که فکر می‌کنند مناسب است از ریاضی برای معنادار کردن واقعیت اجتماعی و کنش به‌عنوان بازیگران سیاسی استفاده می کنند، آیا واقعاً مهم است که از روش‌های ریاضیاتی برای تغییر جهان دفاع و طرفداری کنند یا خیر؟ ما تناقض‌های بسیاری پیش رو داریم اما به حمایت از دانش‌آموزان در به‌کار گیری ریاضیات و کلمات برای دفاع از عقاید خود و نیز اتخاذ کنش‌های مناسب،‌ ادامه خواهیم داد.

در نهایت، کسی این سوال را پرسیده بود: پس ریاضیات کجاست؟ من مرتباً به این سوال در کارم ارجاع می‌دهم چون همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، ریاضیات برای مباحث مربوط به برابری و دسترس‌پذیری ضروری است. همچنین دانش‌آموزان باید ریاضی را خوب بفهمند تا بتوانند جهان را با آن بخوانند و بنویسند. در پروژه Jena Six (شش دانش‌آموز مدرسه ینا که متهم به قتل شده بودند) دانش‌آموزان فرمولی استخراج کردند ( برای n C r) که نمی دانستند به چه کار می‌آید و وقتی چارچوبی برای آن مشخص کردیم،‌ معلوم شد که برای حل مسأله ضروری است (سیا و گوت‌استاین، ۲۰۰۷). من مشخصاً به دانش‌آموزان گفتم آنها باید «مثل ریاضی‌دان‌ها فکر کنند» و «کلیت‌بخشی‌های ریاضیاتی بپرورانند». این کار پر چالش با فلسفه آموزش ریاضی realistic mathematics education (فرویدنتال، ۱۹۹۱) همزمان شد که در آن معلمان، دانش‌آموزان را ترغیب می‌کردند تا نکات قابل توجه ریاضی را «بازابداع» کنند.

این پیچیدگی‌ها ممکن است معلمانی که ریاضیات را برای رواج عدالت اجتماعی استفاده می‌کنند از حرکت بازدارد، بنابراین (گوت‌استاین و پترسون، ۲۰۰۵) پیشنهاد می‌کنیم از گام‌های کوچک شروع کنند. معلمان می‌توانند ایده‌های ریاضیاتی‌ای که درس می‌دهند را به برنامه‌های درسی عدالت اجتماعی، از طریق منابع در دسترس، پیوند بزنند (منابع را نگاه کنید). گوش دادن به دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان، شناخت جمع‌های آن‌ها، و حفظ اتصال به رسانه،‌ از راه‌های توسعه ریاضی کلاسی «متداول» هستند. امتحان کنید و از تجربه‌ها بیاموزید، با دیگران در زمینه ریاضی و موضوعات دیگر همکاری کنید و راه خود را به عنوان یک متخصص و مدافع عدالت اجتماعی ادامه دهید.

نتیجه‌گیری

به نظر من ، آموزش رسمی ریاضیات به نوجوانان ربط چندانی به زندگی آن‌ها ندارد. می‌دانیم که دانش‌آموزان مرتب از معلمان ریاضی خود می‌پرسند: «اینها کی به درد ما خواهند خورد؟» جواب مبهم به این سوال معمولاً از این دست خواهد بود: «یک موقع در آینده». تعهد، نقش‌پذیری، پشتکار و انگیزه در یادگیری ریاضیات و به‌طور کلی در مدرسه، اهمیت آشکاری دارد. چرا دانش‌آموزانی که همیشه طرد شده‌اند، به حاشیه رانده شده‌اند، مجرم شناخته‌ شده‌ و مورد تبعیض قرار گرفته‌اند باید زمان و تلاش خود را وقف مدرسه کنند؟

ساختن چهارچوبی برای استفاده از ریاضیات به‌عنوان سلاح مبارزه برای عدالت اجتماعی و به‌طور خاص نشان دادن ذات سیاسی آموزش ریاضیات و به‌طور کلی آموزش در مدارس، راهی برای پاسخ به سوال بالاست. این روند می‌تواند به دانش‌آموزان در مسیر تبدیل به عاملان تحول اجتماعی و شرکت در جنبش‌های اجتماعی کمک کند. می‌توان موقعیت‌هایی ایجاد کرد تا نوجوانان از طرق متنوع مستقیم و غیر مستقیمی در فعالیت سیاسی سهیم شوند (گوت‌استاین، ۲۰۰۷). در طول دوازده سال آموزش و ترویج ریاضی برای عدالت اجتماعی، با وجود اینکه همه دانش آموزان این پروژه ها را دوست نداشتند یا از پس آن بر نیامدند، بعضی چیزها مشخص است. هرگز از دانش آموزی نشنیدم که بگوید «این ریاضی به چه درد من می خورد؟» در عوض، همان‌طور که آنتونی -دانش‌آموز کلاس ریاضی و عدالت اجتماعی‌ای که من در حال حاضر مشغول تدریس در آن هستم- می‌نویسد:

برای من خواندن و نوشتن جهان از راه ریاضیات، تفسیر و قضاوت واقعیت اجتماعی و سیاسی جامعه ما و دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم… ما این کار را انجام می‌دهیم چرا که به ما کمک می کند در جامعه و در جهان علیه ستم و بی‌عدالتی مبارزه کنیم. اما مهم‌تر از همه،‌ این کار را می‌کنیم تا بدانیم علیه چه چیزهایی داریم می‌جنگیم (فوریه ۲۰۰۹).

به طور کلی، دانش‌آموزان مدارسی که این پروژه‌ها در آن‌ها تدریس می‌شد، بیشتر درگیر پروژه‌ها بودند تا انواع دیگر ریاضیات. این موضوع شاید به این خاطر بوده‌است که «این پروژه‌ها، افراد را به‌عنوان مردمی که به‌شکل تاریخی مورد ستم جامعه قرار گرفته‌اند،‌ هدف و مخاطب خود قرار داده‌است» (پِری، ۲۰۰۳، صفحه ۱۹). پروژه‌ها از دانش‌آموزان می‌خواستند که از ریاضیات به‌عنوان راهی رهایی‌بخش استفاده کنند، پروژه‌هایی که به دانش‌آموزان کمک می کردند از طوفان کاترینا، پرونده‌سازی نژادی، وضعیت کارگران کشاورز مهاجر، تناقض‌ها در نرخ رد درخواست وام برای رهن، توزیع ناعادلانه ثروت، هزینه جنگ عراق، تأثیر نقشه‌کشی‌های مختلف برای جهان، اعیانی‌سازی محله‌هایی که در آن زندگی می‌کنند و موضوعات بسیاری که ما مورد مطالعه قرار دادیم،‌ درک عمیق‌تری داشته باشند. این مسائل برای دانش‌آموزان بسیار مهم بود چرا که آنها خشمی قابل‌توجیه و حس عدالت‌خواهی قوی‌ای دارند که را با خود به مدرسه می آورند. امری که ناشی از قرار گرفتنشان در جامعه‌ای سرکوبگر بود. به‌علاوه، پروژه‌ها گاهی به آن‌ها این امکان را می‌داد که خود را به‌عنوان عاملان تحول اجتماعی ببینند، چه از طریق شرکت در تظاهرات برای حمایت از پرونده Jena Six، حضور در جلسات استماع گزارش در شهرداری در خصوص بی‌جا کردن، صحبت در کنفرانس‌ها، یا فقط پی بردن به این امر که مدرسه ابتدایی آن‌ها را، علی رغم توان بالقوه‌شان، برای خواندن و نوشتن جهان آماده نکرده‌است.

در طول مسیر، برخی دانش‌آموزان به این آگاهی رسیدند که در مدارس آمریکا بسیار بد آموزش دیده‌اند (وودسون، ۱۹۹۳/۱۹۹۰)، آموزشی که آن‌ها را فقط برای شغل‌هایی با مهارت پایین در بخش خدمات، زندان، دار و دسته‌های خلافکاری، ارتش یا گورستان آماده می‌کند ( لیپمن، ۲۰۰۴). در نورث لاندیل، وضعیت ریاضیات وحشتناک است –دو پسر در برابر هر سه دختر، چرا که به‌قول یک دانش‌آموز پسر در این محله «تمام رفقا یا زندانی‌اند یا ترک تحصیل کرده‌اند». یک دانش آموز در مورد پروژه‌ای که نقشه‌های جهان را در بافت اجتماعی‌سیاسی مورد بررسی قرار می‌داد نوشت: «احساس می‌کنم در تمام این سال‌ها به من دروغ گفته شده». این آگاهی فراگیرتر که تاحدودی از طریق تجربه‌ سیاسی یادگیری خواندن و نوشتن جهان به کمک ریاضیات به‌دست‌ آمده، برای این دانش‌آموزان و جوانانی مانند آنان ضروری است تا بتوانند به عاملان موثری برای تحولات اجتماعی در حرکت‌های تاریخی گسترده‌تر تبدیل شوند. آموزش ریاضی می‌تواند به این روند کمک کند.

منبع: فصل چهاردهم از «پداگوژی عدالت اجتماعی در برنامه آموزشی»، ساندکا ک. چپمن، نیکولا هابل، انتشارات راتلج: ۲۰۱۰

پی‌نوشت: برای مشاهده فهرست کامل منابع و مقالات مرتبط با این موضوع و همچنین پیشنهادات پژوهشی نویسنده برای معلمان به منبعی که در بالا معرفی شده مراجعه کنید. همچنین می‌توانید به ما ایمیل بزنید تا فایل پی‌دی‌اف کتاب را برایتان بفرستیم.

نظر ۱

  1. مطرح کردن این دیگاهها راهی باز می کند تا ما را به سمت و سوی آموزش انسانی و زندگی ساز ببرد . و راهی هست برای برون رفت از نابسامانی های آموزشی جامعه ما ! لطف کنید پی دی اف کتاب را برای من بفرستید

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید