کاسب کنکور

Arta Ajeti/Parsons School of Design

کامیار شریفی، پایه دوازدهم – روزهای اول سال یازدهم بود که معلم فلسفه از معجزاتش پرده‌برداری کرد. می‌گفت استاد دانشگاه بین‌المللی بیروت است و اولین نفری بوده که در ایران فلسفه ذهن خوانده. اینکه امکان دانشگاه را داشته اما مدرسه را انتخاب کرده، باعث می‌شد بچه‌ها بهش اعتماد کنند. آدم خوش‌صحبتی هم بود، از آن‌هایی که با همه بر میخورد.

جلسه اول اتمام حجتش را کرد که روش تدریسش با بقیه معلم‌ها فرق دارد و دانش‌آموز محور است. برای کلاس‌های لبنانش هم باید ۲ ماه یکبار برود بیروت و پیشاپیش عذر می‌خواهد. جو کلاسش با بقیه فرق داشت. در کلاسش حرف‌های منفی جایی نداشت و همیشه صحبت‌ها از انرژی مثبت و امیدواری و موفقیت بود.

درس نمی‌داد و هر جلسه سخنرانی انگیزشی می‌کرد. لحظاتی که به روش برنامه‌ریزی و راه رسیدن به «موفقیت» می‌رسید، به دفتر و موسسه مشاوره‌ایش ارجاع می‌داد. چندتایی از بچه‌ها به جلسات خصوصی انگیزشی‌اش رفتند؛ جلسه‌ای حدودا ۸۰۰ هزار تومان.

مشاور مدرسه باخبر شد و دعوایی بینشان رخ داد. هرکدامشان زور می‌زدند تا بچه‌ها را طرف خودشان نگه دارند و به نوعی با نمره و این چیزها به ما باج می‌دادند. دعوا ادامه یافت و چند جلسه‌ای معلم قهر کرد. در نهایت پیروز دبیر فلسفه بود؛ بچه‌ها طرفدارش بودند.

بعد از دعوا محبوبیتش کمی افت کرد و آرام آرام بچه‌ها به شک افتادند. البته که کلاس خصوصی‌هایش در این بی‌تاثیر نبود. دقیقا مواقعی که درصدهای آزمون‌ها افت می‌کرد، بازارش داغ می‌شد. بچه‌هایی که خراب کرده بودند، می‌رفتند کنارش و ایشان هم موعظه‌های معجزه‌واری می‌کرد و همه انگیزه می‌گرفتند تا هفته بعد که از واقعیت سیلی بخورند.

همین‌ها باعث شد بچه‌ها را ترغیب کند تا به مدیر بگویند برای سال بعد ایشان مشاورمان بشوند. مدیر قبول نکرد، رقم پیشنهادی معلم فلسفه (مشاور جدید) روزی یک میلیون و پانصد هزارتومان بود. مدرسه توانایی پرداخت این رقم را نداشت.

رویا تمام شد و همه فهمیدیم که معلم نبود، کاسب بود. آخر سال، بعد از مدت طولانی سیر توی خیالات و آرزوها و تصویرهایی که کاسب به بچه‌ها فروخته بود، بالاخره همه به این نتیجه رسیدند که سرمان بدجور کلاه رفته. وبسایت دانشگاه‌های لبنان را زیر و رو کردیم و اسمی از این بزرگوار پیدا نکردیم. اگر اسمش را سرچ‌ کنید فقط سمینار انگیزشی و پوستر همایش پیدا می‌شود.

خلاصه، فلسفه یازدهم بسته نشد. معلمی که خودش را متفاوت از معلم‌های درگیر کنکور و به اصطلاح الترناتیو نشان می‌داد، ناامیدمان کرد. درکل بنظرم تجربه بدی نبود، باعث شد در سال کنکور مقابل معلم‌های کاسب بیشتر مقاومت کنیم و به مقدار خیلی کمی هم اتحاد پیدا کردیم.

من هم‌ معجزه‌ای چیزی برایم رخ نداد تا بفهمم کاسب است. صحبت کردن درباره مدرسه در خانه و جمع دوستانم بود که کمک‌ کرد. بازگو کردن‌ منصفانه داستان‌ها مخصوصا برای سال بالایی‌ها نتایج خوبی به همراه داشت. چه بسا اگر جمع جدی‌تری بین بچه‌ها از مقاطع مختلف بود، آگاهی زودتر منتقل می‌شد و زودتر از اینها مقاومت شکل می‌گرفت.

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید